فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
دهی است نزدیک واسط. (منتهی الارب). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. (از معجم البلدان). قوسان یا قوران، شهری وسط است (از شهرهای عراق عرب) و قرب صد پاره ده از توابع آن، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است. (نزهه القلوب ج 3 ص 43)
دهی است نزدیک واسط. (منتهی الارب). برخی از شاعران عرب در شعر خود از آن یاد کنند. (از معجم البلدان). قوسان یا قوران، شهری وسط است (از شهرهای عراق عرب) و قرب صد پاره ده از توابع آن، حقوق دیوانش نه تومان و چهارهزار دینار است. (نزهه القلوب ج 3 ص 43)
نام دارویی است که آن را به عربی قسط خوانند و بوی صبر از وی می آید، بخور کردن آن در زیر دامن درد رحم را نافع باشد، (برهان) (آنندراج)، قسطبحری است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قسط شود
نام دارویی است که آن را به عربی قسط خوانند و بوی صبر از وی می آید، بخور کردن آن در زیر دامن درد رحم را نافع باشد، (برهان) (آنندراج)، قسطبحری است، (فهرست مخزن الادویه)، رجوع به قسط شود
روغنی است سفید چون پیه بدون بو که آن را از حبشه و یمن آرند. گویند بار درختی است یا روغن پرنده یا ماهیی است یا در شکم سنگهای سیاه بهم میرسد در دوم گرم و خشک است و برای سرفه اگر چه مزمن باشد و قرحه ها و درد کمر و خاصره و بادهای غلیظ و ضعف اعصاب و باء مفید و مجرب است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی جزو یکم ص 261)
روغنی است سفید چون پیه بدون بو که آن را از حبشه و یمن آرند. گویند بار درختی است یا روغن پرنده یا ماهیی است یا در شکم سنگهای سیاه بهم میرسد در دوم گرم و خشک است و برای سرفه اگر چه مزمن باشد و قرحه ها و درد کمر و خاصره و بادهای غلیظ و ضعف اعصاب و باء مفید و مجرب است. (از تذکرۀ ضریر انطاکی جزو یکم ص 261)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 95000گزی جنوب خاوری مسکون، سر راه مالرو کروک به سبزواران. دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 95000گزی جنوب خاوری مسکون، سر راه مالرو کروک به سبزواران. دارای 15 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
فلاخن را گویند، و آن کفه ای است که از ابریشم و امثال آن بافند و بر دو سر آن دو ریسمان بندند و شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان) (آنندراج). رشیدی گوید: قلاسنگ و قلماسنگ و قلما، فلاخن باشد که بدان سنگ اندازند. (حاشیۀ برهان چ معین)
فلاخن را گویند، و آن کفه ای است که از ابریشم و امثال آن بافند و بر دو سر آن دو ریسمان بندند و شاطران و شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان) (آنندراج). رشیدی گوید: قلاسنگ و قلماسنگ و قلما، فلاخن باشد که بدان سنگ اندازند. (حاشیۀ برهان چ معین)
دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه. مرکز بخش دارای راه ارابه رو به ارومیه است و 270 تن سکنه دارد. آب آن از درۀ برده زر و خلیل تأمین میشود. محصول آنجا غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان دشت بخش سلوانا شهرستان ارومیه. مرکز بخش دارای راه ارابه رو به ارومیه است و 270 تن سکنه دارد. آب آن از درۀ برده زر و خلیل تأمین میشود. محصول آنجا غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 69000گزی جنوب خاوری مسکون و 5000گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 69000گزی جنوب خاوری مسکون و 5000گزی جنوب راه مالرو مسکون به کروک. دارای 4 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لاتینی تازی گشته فینک گونه ای کف دریا بطور عام ستونکی را گویند که محور صدفهای نرم تنان دریا را به وجود می آورد، بالاخص به صدف نرم تنانی که از راسته سرپاییان هستند اطلاق می شود. صدف سرپاییان مانند ستونکی بمحاذات سطح پشتی آنان در زیر پوست قرار دارد و پس از مرگ این حیوانات و متلاشی شدن قسمتهای نرم بدن چون صدف آنها متخلخل است به علت سبکی وزن بر سطح می آید و به همین علت کف دریا یا زبد البحر نامیده میشود، پایه های آهکی مترشح از جامعه مرجانهایی که از راسته آلیسونرها هستند
لاتینی تازی گشته فینک گونه ای کف دریا بطور عام ستونکی را گویند که محور صدفهای نرم تنان دریا را به وجود می آورد، بالاخص به صدف نرم تنانی که از راسته سرپاییان هستند اطلاق می شود. صدف سرپاییان مانند ستونکی بمحاذات سطح پشتی آنان در زیر پوست قرار دارد و پس از مرگ این حیوانات و متلاشی شدن قسمتهای نرم بدن چون صدف آنها متخلخل است به علت سبکی وزن بر سطح می آید و به همین علت کف دریا یا زبد البحر نامیده میشود، پایه های آهکی مترشح از جامعه مرجانهایی که از راسته آلیسونرها هستند