جدول جو
جدول جو

معنی قلنسی - جستجوی لغت در جدول جو

قلنسی
(قَ لَ سی ی)
کلاهدوز. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ لَ یَ)
قلنسوه، یعنی کلاه دراز. (منتهی الارب). رجوع به قلنسوه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ سی ی)
منسوب به بلنسیه، که شهری است در مشرق اندلس از بلاد مغرب. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ سی ی)
سعدالخیر بن محمد بن سهل بن سعد انصاری بلنسی، مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث قرن پنجم وششم هجری قمری وی مسافرتهای بسیاری کرد و تا چین هم رسید بدین جهت لقب صینی هم به او داده اند. سرانجام دربغداد سکنی گزید و بسال 541 هجری قمری در آنجا درگذشت. (از معجم البلدان) (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ)
علی بن محمد بن احمد مخزومی. رجوع به علی مخزومی در ردیف خود شود، زن نادان ناتجربه کار از خاندان بزرگ. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، ناقه ای که بسبب رزانت و متانت از چیزی نرمد. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد)
علی بن عطیۀ لخمی. رجوع به ابن زقاق و علی لخمی در ردیف خود شود، نبزیست مردم قزوین را. بمزاح، یک تن قزوینی. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قلنسوه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلنسوه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ سی ی)
سمعانی گوید: گمان میکنم نسبت است به قلوس جمع قلس و آن طناب کشتی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ سَ)
کلاه. (مهذب الاسماء). و ظاهراً این مخفف قلنسوه است. (غیاث اللغات از فردوس اللغات)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَءْ)
پوشانیدن کلاه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قلنسه فتقلنس، البسه القلنسوه. (اقرب الموارد). قلساه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلساه شود، پوشانیدن و پنهان کردن. (اقرب الموارد). قلنس الشی ٔ غطاه و ستره. (اقرب الموارد) ، نهادن دستها بر سینه و برخاستن چون متذلل. قلنس الرجل، وضع یدیه فی صدره و قام کالمتذلل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ سِن)
قلنسوه است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اصل آن قلنسوه است که واو را حذف کرده اند زیرا در عربی اسمی نیست که آخر آن حرف علهو ماقبل آن ضمه باشد از اینرو آخر آن را باء ماقبل مکسور قرار دادند و چون قاض گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلنسه
تصویر قلنسه
دستانهادن، پوشاندن پنهان کردن کاهیده قلنسیه دستا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلانسی
تصویر قلانسی
دستادوز دستافروش منسوب به قلانس کلاهدوز کلاه فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلانسی
تصویر قلانسی
((قَ))
منسوب به قلانس، کلاه دوز، کلاه فروش
فرهنگ فارسی معین