جدول جو
جدول جو

معنی قلندربچه - جستجوی لغت در جدول جو

قلندربچه
(قَ لَ دَ بَچْ چَ /چِ)
. آلت تناسل. (آنندراج) :
به قلندربچه پایین تنش دارد میل
طرفه حالی است که بیچاره دلش در کون است.
حکیم شفایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قلندربچه
بچه غلندر، زهارمرد کودکی که فرزند قلندراست، آلت تناسل شرم مرد: بقلندر بچه پایین تنش دارد میل - طرفه حالی است که بیچاره دلش در... است
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلندرانه
تصویر قلندرانه
به روش قلندران مانند قلندران
فرهنگ فارسی عمید
(قَ لَ دَ لَ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 12هزارگزی خاور بجنورد به قوچان. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 8 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(پُ لَ / لُو پَ)
زن کم حفاظ. (یادداشت مؤلف). رجوع به قلندر شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ دَ نَ / نِ)
باحال، باسمت، با چگونگی قلندری
لغت نامه دهخدا
(قَلَ)
دهی است جزء بخش مرکزی شهرستان ساوه، واقع در 27هزارگزی جنوب خاوری ساوه و 12 هزارگزی راه شوسۀ ساوه به قم. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 210 تن است. آب آن از رود خانه وفرقان (قره چای) و محصول آن غلات، بنشن، پنبه و چغندر و زیره و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه تا 2 هزارگزی ماشین میرود. این ده قشلاق چند خانوار از ایل شاهسون بغدادی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از غلندربچه
تصویر غلندربچه
بچه غلندر، زهارمرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلندربچه
تصویر کلندربچه
بچه غلندر، زهارمرد
فرهنگ لغت هوشیار
غلندرانه کلندرانه همچون قلندران مانند قلندران: قلندرانه زندگی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلندریه
تصویر قلندریه
کلندر یگری غلندر یگری
فرهنگ لغت هوشیار