نویسنده: قلمزن که بد کرد با زیر دست قلم بهتر او را بشمشیر دست. (نظامی فرنظا)، نقاش: بطح خویش حیرت زند دست که از هیچش قلمزن نقش چون بست ک، صنعتگری که کار او قلمزنی است
نویسنده: قلمزن که بد کرد با زیر دست قلم بهتر او را بشمشیر دست. (نظامی فرنظا)، نقاش: بطح خویش حیرت زند دست که از هیچش قلمزن نقش چون بست ک، صنعتگری که کار او قلمزنی است
حربا را گویند و آن را بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج). بوقلمون. (ناظم الاطباء) (اشتنیگاس) ، پارچۀ الوان و گلی. (ناظم الاطباء) ، نام گلی است. (اشتینگاس)
حربا را گویند و آن را بوقلمون و ابوقلمون نیز گویند. (آنندراج). بوقلمون. (ناظم الاطباء) (اشتنیگاس) ، پارچۀ الوان و گلی. (ناظم الاطباء) ، نام گلی است. (اشتینگاس)
قلم دست. (آنندراج). اشاره به نویسنده باشد. (برهان) : قلم زن که بد کرد با زیردست قلم بهتراو را به شمشیر، دست. نظامی (از حاشیه برهان چ معین از فرهنگ نظام). ، به معنی مصور نیز آمده. (غیاث اللغات از سراج)
قلم دست. (آنندراج). اشاره به نویسنده باشد. (برهان) : قلم زن که بد کرد با زیردست قلم بهتراو را به شمشیر، دست. نظامی (از حاشیه برهان چ معین از فرهنگ نظام). ، به معنی مصور نیز آمده. (غیاث اللغات از سراج)
موضعی است در دمشق و ابوعبید بکری گوید: در واح الداخله قلعه ای است بنام قلعون و آبهای ترشی دارد و از آن برای کشت و زرع استفاده کنند. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
موضعی است در دمشق و ابوعبید بکری گوید: در واح الداخله قلعه ای است بنام قلعون و آبهای ترشی دارد و از آن برای کشت و زرع استفاده کنند. (معجم البلدان) (منتهی الارب)