جای قلم. تپنگویی که در آن ابزارهای نبشتن مانند قلم و چاقو ومقراض و قطزن میگذارند. (ناظم الاطباء) : لب خاموش تصویر قلمدان فاش می گوید که از همراهی اهل سخن نتوان مصور شد. محسن تأثیر (از آنندراج). جعبه گونه ای ازمقوا یا چوب مکعب استوانه شکل میان تهی که روپوش قلمدان بود و قلمدان راکه جعبه مانندی است هم از جنس روپوش درون آن جای دهند و روی قلمدان را با صورتهای گونه گون از آدمیان یا مرغان یا جانوران منقش سازند. (ناظم الاطباء) : مرا مرغی سیه سار است و گلخوار گهربار و سخندان در قلمدان. ناصرخسرو. - میرزا قلمدان، در تداول عامه، کنایه از نویسندۀ باریک و دراز. (یادداشت مؤلف). ، نشانی مخصوص صدر اعظم. (ناظم الاطباء)
جای قلم. تپنگویی که در آن ابزارهای نبشتن مانند قلم و چاقو ومقراض و قطزن میگذارند. (ناظم الاطباء) : لب خاموش تصویر قلمدان فاش می گوید که از همراهی اهل سخن نتوان مصور شد. محسن تأثیر (از آنندراج). جعبه گونه ای ازمقوا یا چوب مکعب استوانه شکل میان تهی که روپوش قلمدان بود و قلمدان راکه جعبه مانندی است هم از جنس روپوش درون آن جای دهند و روی قلمدان را با صورتهای گونه گون از آدمیان یا مرغان یا جانوران منقش سازند. (ناظم الاطباء) : مرا مرغی سیه سار است و گلخوار گهربار و سخندان در قلمدان. ناصرخسرو. - میرزا قلمدان، در تداول عامه، کنایه از نویسندۀ باریک و دراز. (یادداشت مؤلف). ، نشانی مخصوص صدر اعظم. (ناظم الاطباء)
خامکدان آلتی استوانه گونه مرکب از دو قطعه: قطعه داخلی به شکل ناوکی است که در قطعه آن حقه مرکب: قلمهای نیی قیچی و قلمتراش و قط زن را جای دهند. قطعه خارجی به منزله غلاف قطعه داخلی است. قلمدان را از مقوا یا کاغدهای بهم فشرده سازند و غالبا جوانب بیرونی آن را با نقوش زیبا منقش سازند: بعد که بر سر گرو اسباب رفتیم معلوم است کتاب است و قلمدان عبا و قرآن
خامکدان آلتی استوانه گونه مرکب از دو قطعه: قطعه داخلی به شکل ناوکی است که در قطعه آن حقه مرکب: قلمهای نیی قیچی و قلمتراش و قط زن را جای دهند. قطعه خارجی به منزله غلاف قطعه داخلی است. قلمدان را از مقوا یا کاغدهای بهم فشرده سازند و غالبا جوانب بیرونی آن را با نقوش زیبا منقش سازند: بعد که بر سر گرو اسباب رفتیم معلوم است کتاب است و قلمدان عبا و قرآن
دانا. خردمند. عاقل. (ناظم الاطباء). دانندۀ علم. دانای به دانش: علم خوان همچو علم دان نبود زآنکه جان آفرین چو جان نبود. سنائی. علم دان خاصۀ خدای بود علم خوان شوخ و نرگدای بود. سنائی
دانا. خردمند. عاقل. (ناظم الاطباء). دانندۀ علم. دانای به دانش: علم خوان همچو علم دان نبود زآنکه جان آفرین چو جان نبود. سنائی. علم دان خاصۀ خدای بود علم خوان شوخ و نرگدای بود. سنائی
سوار کردن بر شانه (دوش) یا قلمدوش سواری. سواری بر دوش کسی: قلمدوش سواریهایش (بهرام) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد، . . همیشه ورد زبان پدر بود
سوار کردن بر شانه (دوش) یا قلمدوش سواری. سواری بر دوش کسی: قلمدوش سواریهایش (بهرام) بر گردن رفقا هنگامی که اتوبوس خراب می شد، . . همیشه ورد زبان پدر بود
پارسی تازی گشته خرمدان کیسه چرمی که در آن دانگ (سکه) و زر برگ نهند کیسه ای چرمین که در آن پول و اشیا دیگر گذارند: (چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند) (مثنوی) توضیح این کلمه بصورت (جرمدان) تحریف شده
پارسی تازی گشته خرمدان کیسه چرمی که در آن دانگ (سکه) و زر برگ نهند کیسه ای چرمین که در آن پول و اشیا دیگر گذارند: (چونک حق و باطلی آمیختند نقد و قلب اندر حرمدان ریختند) (مثنوی) توضیح این کلمه بصورت (جرمدان) تحریف شده
ساختن قلمدان. توضیح در گذشته قلمدان سازان برای ساختن قلمدان دو قالب اصلی آن یعنی زبانه و رویه را با چوب به مقطعی کوچکتر از قطع مورد نظر تهیه می کردند و با سه لا کاغذ به هم می چسبانیدند در حالی که هنوز مغز کاغذ تر بوده است و سطح هر دو قالب چوبیرا می پوشانیدند پس از خشک شدن یک ورق کاغذ سفید اعلی هم روی هر دو قالب می کشیدند. جدا کردن زبانه از قالب بسی آسان بوده است زیرا یک سر آن باز است. اما جدا کردن رویه از قالب چوبی به وسیله بریدن و جدا کرده کله قلمدان به کمک یک تیغه فلزی امکان می یافت و بعد کله را با سریشم بزبانه می چسبانیدند. مقوای بهم پیوسته را در هر مرحله به وسیله ساییدن با سوهان و استخوان قلم گوسفند صاف و هموار می کردند. قلمدانهای عالی را با کاغذ سفید اعلی می ساختند و قریب بیست ورق کاغذ سفید به قالبهای چوبی می چسیانیدند. پس از این مرحله بوم کردن قلمدان و بعد نقاشی بروی آن صورت می گرفت در مرحله نقاشی ابتدا طرح اصلی را با گرده می ریختند یا با قلم ظریف و سفیداب ترسیم می کردند و سپس رنگ می زدند. موضوع اغلب افسانه های قدیمی و شاعرانه مثل شیرین و فرهاد خسرو و شیرین لیلی و مجنون موسی و فرعون یوسف و زلیخا بوده است. و همچنین صحنه های شکار و بزم و رزم و زراعت و غیره یعنی موضوعات نقاشی معمول زمان مورد استفاده قرار می گرفته و ضمنا این نقشها تحت تاثیر سبک نقاشی متداول در هر عهد بوده است. گاهی نیز تصاویر شاعران (فردوسی سعدی حافظ) و عارفان (شاه نعمه الله ولی نورعلی شاه و غیره) را نقاشی می کردند
ساختن قلمدان. توضیح در گذشته قلمدان سازان برای ساختن قلمدان دو قالب اصلی آن یعنی زبانه و رویه را با چوب به مقطعی کوچکتر از قطع مورد نظر تهیه می کردند و با سه لا کاغذ به هم می چسبانیدند در حالی که هنوز مغز کاغذ تر بوده است و سطح هر دو قالب چوبیرا می پوشانیدند پس از خشک شدن یک ورق کاغذ سفید اعلی هم روی هر دو قالب می کشیدند. جدا کردن زبانه از قالب بسی آسان بوده است زیرا یک سر آن باز است. اما جدا کردن رویه از قالب چوبی به وسیله بریدن و جدا کرده کله قلمدان به کمک یک تیغه فلزی امکان می یافت و بعد کله را با سریشم بزبانه می چسبانیدند. مقوای بهم پیوسته را در هر مرحله به وسیله ساییدن با سوهان و استخوان قلم گوسفند صاف و هموار می کردند. قلمدانهای عالی را با کاغذ سفید اعلی می ساختند و قریب بیست ورق کاغذ سفید به قالبهای چوبی می چسیانیدند. پس از این مرحله بوم کردن قلمدان و بعد نقاشی بروی آن صورت می گرفت در مرحله نقاشی ابتدا طرح اصلی را با گرده می ریختند یا با قلم ظریف و سفیداب ترسیم می کردند و سپس رنگ می زدند. موضوع اغلب افسانه های قدیمی و شاعرانه مثل شیرین و فرهاد خسرو و شیرین لیلی و مجنون موسی و فرعون یوسف و زلیخا بوده است. و همچنین صحنه های شکار و بزم و رزم و زراعت و غیره یعنی موضوعات نقاشی معمول زمان مورد استفاده قرار می گرفته و ضمنا این نقشها تحت تاثیر سبک نقاشی متداول در هر عهد بوده است. گاهی نیز تصاویر شاعران (فردوسی سعدی حافظ) و عارفان (شاه نعمه الله ولی نورعلی شاه و غیره) را نقاشی می کردند