عیسی بن احمد بن عیسی بن وردان عسقلانی بلخی، مکنی به ابویحیی. محدث بود و از عبدالله بن وهب و بقیه بن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان نسائی و ابوحاتم رازی از اوروایت کرده اند. نسبت او به عسقلان بلخ است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به معجم البلدان شود علی بن محمد بن محمد بن علی عسقلانی مصری کنانی، مشهور به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری. رجوع به علی عسقلانی شود
عیسی بن احمد بن عیسی بن وردان عسقلانی بلخی، مکنی به ابویحیی. محدث بود و از عبدالله بن وهب و بقیه بن ولید حدیث آموخت و ابوعبدالرحمان نسائی و ابوحاتم رازی از اوروایت کرده اند. نسبت او به عسقلان بلخ است. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به معجم البلدان شود علی بن محمد بن محمد بن علی عسقلانی مصری کنانی، مشهور به ابن حجر. فقیه قرن هشتم هجری. رجوع به علی عسقلانی شود
منسوب به عسقلان، که آن شهری است در ساحل شام از فلسطین. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به عسقلان شود، منسوب به عسقلان بلخ که آن ناحیه و محله ای است از بلخ، و سمعانی گوید من بدانجا رفتم و نزد جماعتی حدیث آموختم. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به عسقلان شود
منسوب به عسقلان، که آن شهری است در ساحل شام از فلسطین. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به عسقلان شود، منسوب به عسقلان بلخ که آن ناحیه و محله ای است از بلخ، و سمعانی گوید من بدانجا رفتم و نزد جماعتی حدیث آموختم. (از اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به عسقلان شود
حمار قعقعانی، خر سخت آواز. (منتهی الارب) : حمارقعقعانی الصوت، ای فی صوته قعقعه. (اقرب الموارد) کسی که در هنگام راه رفتن بندهای پاهایش آواز دهد. (اقرب الموارد). رجوع به قعقاع شود
حمار قعقعانی، خر سخت آواز. (منتهی الارب) : حمارقعقعانی الصوت، ای فی صوته قعقعه. (اقرب الموارد) کسی که در هنگام راه رفتن بندهای پاهایش آواز دهد. (اقرب الموارد). رجوع به قعقاع شود
احمد بن محمد. رجوع به احمد بن محمد بن ابی بکر در همین لغت نامه و احمد بن محمد در اعلام زرکلی و قسطلانی (احمد) در ریحانه الادب و معجم المطبوعات ج 2 ستون 11 شود
احمد بن محمد. رجوع به احمد بن محمد بن ابی بکر در همین لغت نامه و احمد بن محمد در اعلام زرکلی و قسطلانی (احمد) در ریحانه الادب و معجم المطبوعات ج 2 ستون 11 شود
به حسب ظاهر نسبت است به قسطلان، لکن موضع یا قبیله یا چیز دیگر قسطلان نام به نظر نرسید و دور نیست که لفظ قسطلانی به قسطل یا قسطله منسوب باشد. (ریحانه الادب ج 3 ص 289). رجوع به قسطل و قسطله شود
به حسب ظاهر نسبت است به قسطلان، لکن موضع یا قبیله یا چیز دیگر قسطلان نام به نظر نرسید و دور نیست که لفظ قسطلانی به قسطل یا قسطله منسوب باشد. (ریحانه الادب ج 3 ص 289). رجوع به قسطل و قسطله شود
ابراهیم. دانشمند مارونی، از مارونیان سوریه در مائۀ هفدهم میلادی مولد وی قریۀ حاقل سوریه و وفات در رم بسال 1664 میلادی او در مدرسه مارونیان رم به کسب علم پرداخت و پس از اشتغال به تعلیم عربی و سریانی در رم، لوئی سیزدهم او را به پاریس خواند، تا در ترجمه توراه به زبانهای مختلف همکاری کند (1640). سپس وی به رم بازگشت و استاد عربی وسریانی در کلژ رویال گردید (1646). پس از مراجعت به رم در 1652 در تدوین کتاب مقدس بزبان عربی که توسط جمعیت تبلیغاتی در 1671 تهیه شد شرکت کرد. وی با گابریل سیونیتا ی ایتالیائی، و والرین فلاوینی استاد عبری در پاریس مشاجرات سخت داشت. آثار متعدد به لاتین از او باقی است که عمده آنها کتب ذیل است: مجمع نیقیه (نیسه) طبق آثار شرقی (1645) ، فهرست ادبیات کلدانی (1653). صاحب معجم المطبوعات گوید: وی عده بسیاری از کتب عربی و فارسی را به لاتینی ترجمه کرد، ازجملۀ آنها جام گیتی نماست که به مختصر مقاصد حکمه فلاسفه العرب موسوم کرد و شرح احوال او را یوسف الدبس مطران در تاریخ سوریه آورده و نیز در جامع الحجج الراهنه آمده است. و اصل جام گیتی نما تألیف قاضی میبدی حسین بن معین الدین است. (از معجم المطبوعات ص 738). مؤلف ذریعه از اکتفاءالقنوع نقل میکند که مختصر مقاصد حکمه فلاسفه العرب ترجمه جام گیتی نما تألیف خواجه نصیر طوسی است که ابراهیم حاقلانی آنرا بعربی ترجمه کرده و در پاریس بسال 1641 و درآلمان بسال 1642 چاپ شده است. (ذریعه ج 5 ص 25). حاقلانی نخستین کس است که تاریخ فلسفۀ شرق را به زبان لاتینی نگاشت و به سن شصت وچهارسالگی پس از تألیف شصت کتاب درباره تاریخ و فلسفه و زبانهای سامی درگذشت. و نیز او اولین کس است که تاریخچۀ مارونیان را به لاتینی نوشت. رجوع به مجلۀ الهلال سال 29 ج 4 ص 360 شود
ابراهیم. دانشمند مارونی، از مارونیان سوریه در مائۀ هفدهم میلادی مولد وی قریۀ حاقل سوریه و وفات در رُم بسال 1664 میلادی او در مدرسه مارونیان رم به کسب علم پرداخت و پس از اشتغال به تعلیم عربی و سریانی در رم، لوئی سیزدهم او را به پاریس خواند، تا در ترجمه توراه به زبانهای مختلف همکاری کند (1640). سپس وی به رم بازگشت و استاد عربی وسریانی در کلژ رویال گردید (1646). پس از مراجعت به رم در 1652 در تدوین کتاب مقدس بزبان عربی که توسط جمعیت تبلیغاتی در 1671 تهیه شد شرکت کرد. وی با گابریل سیونیتا ی ایتالیائی، و والرین فلاوینْی استاد عبری در پاریس مشاجرات سخت داشت. آثار متعدد به لاتین از او باقی است که عمده آنها کتب ذیل است: مجمع نیقیه (نیسه) طبق آثار شرقی (1645) ، فهرست ادبیات کلدانی (1653). صاحب معجم المطبوعات گوید: وی عده بسیاری از کتب عربی و فارسی را به لاتینی ترجمه کرد، ازجملۀ آنها جام گیتی نماست که به مختصر مقاصد حکمه فلاسفه العرب موسوم کرد و شرح احوال او را یوسف الدبس مطران در تاریخ سوریه آورده و نیز در جامع الحجج الراهنه آمده است. و اصل جام گیتی نما تألیف قاضی میبدی حسین بن معین الدین است. (از معجم المطبوعات ص 738). مؤلف ذریعه از اکتفاءالقنوع نقل میکند که مختصر مقاصد حکمه فلاسفه العرب ترجمه جام گیتی نما تألیف خواجه نصیر طوسی است که ابراهیم حاقلانی آنرا بعربی ترجمه کرده و در پاریس بسال 1641 و درآلمان بسال 1642 چاپ شده است. (ذریعه ج 5 ص 25). حاقلانی نخستین کس است که تاریخ فلسفۀ شرق را به زبان لاتینی نگاشت و به سن شصت وچهارسالگی پس از تألیف شصت کتاب درباره تاریخ و فلسفه و زبانهای سامی درگذشت. و نیز او اولین کس است که تاریخچۀ مارونیان را به لاتینی نوشت. رجوع به مجلۀ الهلال سال 29 ج 4 ص 360 شود
طعامی است ترکان را. (شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). و برخی گویند حلوایی است. (آنندراج) : حلوای بلبلانی تا نخوری ندانی. (رشیدی) ، دادن و بخشیدن. (از اقرب الموارد). بل ّ. و رجوع به بل شود
طعامی است ترکان را. (شرفنامۀ منیری) (از آنندراج). و برخی گویند حلوایی است. (آنندراج) : حلوای بلبلانی تا نخوری ندانی. (رشیدی) ، دادن و بخشیدن. (از اقرب الموارد). بَل ّ. و رجوع به بل شود
ابوبکر الطیب. استاد علمای زمان خود بود معاصر قادر خلیفه و سلطان محمود غزنوی. از رسول (ص) مرویست که در دین اسلام بهر صد سال عالمی خیزدکه وجود او سبب رواج کار دین و اسلام باشد و اهل جهان را استاد و راهنما باشد و علمای حدیث در سدۀ اول عمر عبدالعزیز مروانی و در سدۀ دوم امام شافعی مطلبی و در سدۀ سوم ابوالعباس احمد بن شریح و در سدۀ چهارم ابوبکر طیب باقلانی... بوده اند. (از تاریخ گزیده چ عکسی ص 804 و 808). و صاحب روضات الجنات آرد: قاضی ابوبکر محمد بن طیب بن محمد باقلانی اشعری بصری، متکلم مشهور، بروایت ابن خلکان امام مذهب شیخ ابوالحسن رئیس اشاعره بود، در بغداد سکونت داشت و تصانیف فراوان در علم کلام دارد و ریاست در این مذهب به او پایان یافت، بین او و ابوسعید هارونی مناظراتی رفته است و قاضی در آن سخن بسیار گفته، قاضی مذکور روز یکشنبه هفت روز مانده از ذی قعده سال 403 هجری قمری وفات یافت و فرزندش حسن بر او نماز گزارد و ابتدا در خانه اش به دروازۀ مجوس سپرده و سپس در مقبرۀ باب حرب دفن شد. (از روضات الجنات چ تهران ص 716). زرکلی در الاعلام آرد: محمد بن طیب بن محمد شرقی فاسی مالکی در مدینه سکونت داشت. محدث لغوی بود، ازکتب او ’مسلسلات’ در حدیث و فیض نشرالانشراح حاشیه برکتاب اقتراح سیوطی در نحو و حاشیه بر قاموس و شرح نظم فصیح ثعلب و شرح کفایه المتحفظ و شرح کافیۀ ابن مالک و شرح شواهد الکشاف و حاشیه بر مطول و رحله است. او در فارس متولد شد و در مدینه درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 909). و سیوطی می نویسد: از جمله کسانی که در روزگار او (القادر باﷲ خلیفۀ عباسی) وفات یافتند، قاضی ابوبکر باقلانی بود. (از تاریخ الخلفای سیوطی ص 275). عالم مشهور قاضی ابوبکر محمد باقلانی متوفی سنۀ 403 هجری قمری مذهب اشعری داشت و در تأیید و ترویج این طایفه کوشش بسیار کرد. (غزالی نامه ص 60). پس از ابوالحسن اشعری شاگردانش مانند ابن مجاهد و دیگران طریقۀ او را دنبال کردند و این طریقه را قاضی ابوبکر باقلانی از آنان گرفت و آنرا تهذیب کرد. پس از اوامام الحرمین ابوالمعالی پدید آمد و کتاب شامل را املاء کرد. (از ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 955). و نیز رجوع به فهرست اعلام همان کتاب شود. ابن خلکان گوید: قاضی ابوبکر محمد بن طیب بن محمد بن جعفر ابن القاسم معروف به باقلانی از متکلمین مشهور بود،... قاضی مذکور در شنبه هفت روز مانده از ذی قعده سنه 403در بغداد درگذشت و در یکشنبه بخاک سپرده شد. در مرگ او گفته اند: انظر الی جبل تمشی الرجال به وانظر الی القبر مایحوی من الصلف وانظر الی صارم الاسلام مغتمداً وانظر الی درهالاسلام فی الصدف. فرزندش حسن بر او نماز گزارد و در خانه اش در درب المجوس دفن و سپس به باب حرب انتقال داده شد. (از وفیات الاعیان ج 3 ص 400). از کتب او اعجاز القرآن و هامش الاتقان فی علوم القرآن سیوطی است. تولد او بسال 338 هجری قمری بود. (از معجم البلدان). او از اکابر متکلمین عهد عضدالدولۀ دیلمی بود... کتاب اعجاز القرآن و الانتصار و کشف اسرار الباطنیه و ملل و نحل و هدایه المسترشدین از تألیفات اوست. در شصت و پنجسالگی در بغداد وفات یافته، گاهی او را ابن الباقلانی نیز گویند. از مجالس المؤمنین نقل است که از جمله اهل ضلال که در دست شیخ مفید عاجز و مبهوت بودند قاضی ابوبکر باقلانی است که روزی در مناظرۀ شیخ مغلوب شد و مانند مرغ رمیده از شاخی بشاخی می پرید... چون شیخ راه پرواز او را بست. باقلانی خواست حرفی بگوید، گفت اء لک فی کل قدر مغرفه،یعنی آیا ترا در هر دیگی کفگیری هست ؟ شیخ در جواب گفت نعم ماتمثلت بادوات ابیک، یعنی خوب کردی که دیگ وکفگیر که از ادوات باقلاپزی پدر تست تمثیل نمودی... پدر قاضی ابوبکر باقلافروش بوده است. (از ریحانه الادب ج 1 ص 137). و رجوع به ابن باقلانی شود
ابوبکر الطیب. استاد علمای زمان خود بود معاصر قادر خلیفه و سلطان محمود غزنوی. از رسول (ص) مرویست که در دین اسلام بهر صد سال عالمی خیزدکه وجود او سبب رواج کار دین و اسلام باشد و اهل جهان را استاد و راهنما باشد و علمای حدیث در سدۀ اول عمر عبدالعزیز مروانی و در سدۀ دوم امام شافعی مطلبی و در سدۀ سوم ابوالعباس احمد بن شریح و در سدۀ چهارم ابوبکر طیب باقلانی... بوده اند. (از تاریخ گزیده چ عکسی ص 804 و 808). و صاحب روضات الجنات آرد: قاضی ابوبکر محمد بن طیب بن محمد باقلانی اشعری بصری، متکلم مشهور، بروایت ابن خلکان امام مذهب شیخ ابوالحسن رئیس اشاعره بود، در بغداد سکونت داشت و تصانیف فراوان در علم کلام دارد و ریاست در این مذهب به او پایان یافت، بین او و ابوسعید هارونی مناظراتی رفته است و قاضی در آن سخن بسیار گفته، قاضی مذکور روز یکشنبه هفت روز مانده از ذی قعده سال 403 هجری قمری وفات یافت و فرزندش حسن بر او نماز گزارد و ابتدا در خانه اش به دروازۀ مجوس سپرده و سپس در مقبرۀ باب حرب دفن شد. (از روضات الجنات چ تهران ص 716). زرکلی در الاعلام آرد: محمد بن طیب بن محمد شرقی فاسی مالکی در مدینه سکونت داشت. محدث لغوی بود، ازکتب او ’مسلسلات’ در حدیث و فیض نشرالانشراح حاشیه برکتاب اقتراح سیوطی در نحو و حاشیه بر قاموس و شرح نظم فصیح ثعلب و شرح کفایه المتحفظ و شرح کافیۀ ابن مالک و شرح شواهد الکشاف و حاشیه بر مطول و رحله است. او در فارس متولد شد و در مدینه درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 909). و سیوطی می نویسد: از جمله کسانی که در روزگار او (القادر باﷲ خلیفۀ عباسی) وفات یافتند، قاضی ابوبکر باقلانی بود. (از تاریخ الخلفای سیوطی ص 275). عالم مشهور قاضی ابوبکر محمد باقلانی متوفی سنۀ 403 هجری قمری مذهب اشعری داشت و در تأیید و ترویج این طایفه کوشش بسیار کرد. (غزالی نامه ص 60). پس از ابوالحسن اشعری شاگردانش مانند ابن مجاهد و دیگران طریقۀ او را دنبال کردند و این طریقه را قاضی ابوبکر باقلانی از آنان گرفت و آنرا تهذیب کرد. پس از اوامام الحرمین ابوالمعالی پدید آمد و کتاب شامل را املاء کرد. (از ترجمه مقدمۀ ابن خلدون ص 955). و نیز رجوع به فهرست اعلام همان کتاب شود. ابن خلکان گوید: قاضی ابوبکر محمد بن طیب بن محمد بن جعفر ابن القاسم معروف به باقلانی از متکلمین مشهور بود،... قاضی مذکور در شنبه هفت روز مانده از ذی قعده سنه 403در بغداد درگذشت و در یکشنبه بخاک سپرده شد. در مرگ او گفته اند: انظر الی جبل تمشی الرجال به وانظر الی القبر مایحوی من الصلف وانظر الی صارم الاسلام مغتمداً وانظر الی درهالاسلام فی الصدف. فرزندش حسن بر او نماز گزارد و در خانه اش در درب المجوس دفن و سپس به باب حرب انتقال داده شد. (از وفیات الاعیان ج 3 ص 400). از کتب او اعجاز القرآن و هامش الاتقان فی علوم القرآن سیوطی است. تولد او بسال 338 هجری قمری بود. (از معجم البلدان). او از اکابر متکلمین عهد عضدالدولۀ دیلمی بود... کتاب اعجاز القرآن و الانتصار و کشف اسرار الباطنیه و ملل و نحل و هدایه المسترشدین از تألیفات اوست. در شصت و پنجسالگی در بغداد وفات یافته، گاهی او را ابن الباقلانی نیز گویند. از مجالس المؤمنین نقل است که از جمله اهل ضلال که در دست شیخ مفید عاجز و مبهوت بودند قاضی ابوبکر باقلانی است که روزی در مناظرۀ شیخ مغلوب شد و مانند مرغ رمیده از شاخی بشاخی می پرید... چون شیخ راه پرواز او را بست. باقلانی خواست حرفی بگوید، گفت اءَ لک فی کل قدر مغرفه،یعنی آیا ترا در هر دیگی کفگیری هست ؟ شیخ در جواب گفت نعم ماتمثلت بادوات ابیک، یعنی خوب کردی که دیگ وکفگیر که از ادوات باقلاپزی پدر تست تمثیل نمودی... پدر قاضی ابوبکر باقلافروش بوده است. (از ریحانه الادب ج 1 ص 137). و رجوع به ابن باقلانی شود
باقلی فروش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منسوب است به باقلی که داد و ستد آنرا افاده می کند. (از انساب سمعانی). منسوب به باقلاست. (روضات الجنات ص 716). نسبت به باقلی و باقلاء و فروش آن است و این نوع نسبت نادر است مثل نسبت صنعا و صنعانی، و بهراء و بهرانی. (از وفیات الاعیان ج 3 صص 1- 4)
باقلی فروش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). منسوب است به باقلی که داد و ستد آنرا افاده می کند. (از انساب سمعانی). منسوب به باقلاست. (روضات الجنات ص 716). نسبت به باقلی و باقلاء و فروش آن است و این نوع نسبت نادر است مثل نسبت صنعا و صنعانی، و بهراء و بهرانی. (از وفیات الاعیان ج 3 صص 1- 4)
نام بندی و پلی است. (غیاث اللغات). خاقانی در قصیده ای بمطلع: از سر زلف تو بویی سربمهر آمد بما جان به استقبال شد کای مهر جانها تا کجا. که بر بدیهه در مدح شروانشاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بند باقلانی گفته است گوید: هم ز پیش آب حیوان سد ظلمت برگرفت هم میان آب کر سدی دگر کرد ابتدا از نهیب این چنین سد کوست فتح الباب فتح سد باب الباب لرزان شد بزلزال فنا وز ملایک نعره ها برخاست کآنک بر زمین شاه بند باقلانی بست، یا بند قبا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی). از همین قصیده برمی آیدکه سد یا بند باقلانی را منوچهر پادشاه شروان ممدوح خاقانی بر روی رود کر بسته است
نام بندی و پلی است. (غیاث اللغات). خاقانی در قصیده ای بمطلع: از سر زلف تو بویی سربمهر آمد بما جان به استقبال شد کای مهر جانها تا کجا. که بر بدیهه در مدح شروانشاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بند باقلانی گفته است گوید: هم ز پیش آب حیوان سد ظلمت برگرفت هم میان آب کر سدی دگر کرد ابتدا از نهیب این چنین سد کوست فتح الباب فتح سد باب الباب لرزان شد بزلزال فنا وز ملایک نعره ها برخاست کآنک بر زمین شاه بند باقلانی بست، یا بند قبا. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی). از همین قصیده برمی آیدکه سد یا بند باقلانی را منوچهر پادشاه شروان ممدوح خاقانی بر روی رود کر بسته است
اناردشتی از گیاهان گیاهی است از تیره پروانه واران که بالغ بر 200 گونه دارد و همه متعلق به نواحی حاره زمینند قلقل قلاقل قلاقلا انار دانه دشتی رمان البری انار صحرایی. توضیح دانه این گیاه راحب البلسان و بشام نامند که در تداوی مورد استعمال دارد
اناردشتی از گیاهان گیاهی است از تیره پروانه واران که بالغ بر 200 گونه دارد و همه متعلق به نواحی حاره زمینند قلقل قلاقل قلاقلا انار دانه دشتی رمان البری انار صحرایی. توضیح دانه این گیاه راحب البلسان و بشام نامند که در تداوی مورد استعمال دارد