جدول جو
جدول جو

معنی قلقشنده - جستجوی لغت در جدول جو

قلقشنده
(قُ قُ)
دهی است در مصرکه از جانب دریا از قاهره سه فرسنگ فاصله دارد. (معجم البلدان) (ابن خلکان). این ده از توابع قلیوب است و آن را قرقشنده خوانند. رجوع به الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لخشنده
تصویر لخشنده
آنکه بلخشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلقانه
تصویر قلقانه
به عنوان انعام
فرهنگ فارسی عمید
(قَ قَ شَ)
احمد بن علی بن احمد قاهری. مورخ و محقق و ادیب. وی در قلقشنده سه فرسنگی قاهره به دنیا آمد و در قاهره پرورش یافت و در همانجا وفات کرد. او از خاندان علم و دانش بود و در میان پدران و نیاکان وی دانشمندان بزرگی بوده اند. مهمترین تألیف وی کتاب ’صبح الاعشی فی قوانین الانشاء’ است. این کتاب چهارده مجلد است و در فنون بسیاری از تاریخ و ادب و توصیف از شهرها و کشورها بحث میکند و نیز، او راست: 2- حلیه الفضل و زینه الکرم فی المفاخره بین السیف و القلم، این کتاب خطی است. 3- قلائد الجمان فی التعریف بقبایل عرب الزمان. این کتاب نیز خطی است. (الاعلام زرکلی ص 52). 4- نهایه الادب فی معرفه انساب العرب. وی بسال 821 وفات کرد. (کشف الظنون). قلقشندی در شب شنبه دهم جمادی الاّخره در شصت وپنج سالگی وفات کرد. (شذرات الذهب جزء 4 ص 143)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ نَ)
دهی است در مصر سفلی. لیث بن سعد فقیه در آن ده به دنیا آمده. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لَ شَ دَ / دِ)
لغزنده
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ نَ)
جراحتی است که در پای اسب و استر و امثال آن بهم میرسد. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
صبغی است اساکفه را. (اقرب الموادر). زاج سرخ را گویند. و بعضی زاج کبود را گفته اند. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (برهان). ماده ای است بین شب و زاج. رجوع به نخبه الدهر دمشقی ص 80 شود. زاج سبز. (تحفۀ حکیم مؤمن). نوعی از زاج است به رنگ سبز. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 22 الف). رجوع به قلقنت و قلقطار شود
لغت نامه دهخدا
(لَقْ قَ دَ / دِ)
چیزی نااستوار چون دندان و میخ در جای خود جنبنده
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلقند
تصویر قلقند
لاتینی تازی گشته زاگ سرخ زاگ کبود
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی لغنده پارسی است آنچه بلقد آنچه در جای خود جنبد و نااستوار باشد (دندان و میخ وغیره)
فرهنگ لغت هوشیار