جدول جو
جدول جو

معنی قلاگردن - جستجوی لغت در جدول جو

قلاگردن
شهرکی در پیش روی قلعه ی باستانی تنکا در جنوب خرم آباد واقع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلاگردان
تصویر بلاگردان
چیزی که بلا را از انسان بگرداند و دور کند، صدقه، قربانی، بلاچین
فرهنگ فارسی عمید
(پُ لِ گَ دَ)
نام قریه ای در گلیجان رستاق ساری مازندران. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 121)
لغت نامه دهخدا
(نَ خوا / خا)
بلاگرداننده. دفعکننده بلا و بدی. (ناظم الاطباء). چیزی یا کسی که ضرر را بگرداندو دفع کند.
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نقیبان لشکر را گویند. (برهان) (آنندراج). ظاهراً مصحف قلاووز. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(فُ دَ)
از قرای مرو شاهجهان. (انجمن آرا از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
داشن (صدقه) دفع کننده بلا، حراست کننده حافظ، چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند صدقه قربانی بلاچین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاکردن
تصویر طلاکردن
از طلا تازی مالیدن به کار بردن دارو های مالیدنی اندودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفاکردن
تصویر قفاکردن
پشت کردن روی برگرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلارون
تصویر قلارون
نقیبان لکشر غلارون سرلشکران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلاگردان
تصویر بلاگردان
((بَ گَ))
دفع کننده بلا، حافظ، چیزی که بلا را از آدمی دور گرداند، صدقه، قربانی
فرهنگ فارسی معین
صدقه، قربانی، برخی، بلاچین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مرتعی جنگلی در منطقه ی کجور، از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
گردن کوتاه
فرهنگ گویش مازندرانی
قربان و صدقه رفتن، پاره کن
فرهنگ گویش مازندرانی
بازکن، پاره کن، بپاشان
فرهنگ گویش مازندرانی