قفاف (قَفْ فا) سیم دزد میان انگشتان. (منتهی الارب). آنکه سیم به میان انگشتان برد. (مهذب الاسماء). الصیرفی یسرق الدراهم بین اصابعه. (اقرب الموارد) ادامه... سیم دزد میان انگشتان. (منتهی الارب). آنکه سیم به میان انگشتان برد. (مهذب الاسماء). الصیرفی یسرق الدراهم بین اصابعه. (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا
قفاف (قِ) جمع واژۀ قف ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قف شود ادامه... جَمعِ واژۀ قُف ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قف شود لغت نامه دهخدا