- قفاع
- کژ دست و پایی ازبیماری های ستور
معنی قفاع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دژها
دفع کردن از کسی، همدیگر را راندن
پدافند
انبار کردن چاش (غله)
تل، پشته، زمین بلند
بسیار برنده، بسیار قطع کننده
قصعه ها، بشقاب بزرگ ها، کاسه ها، جمع واژۀ قصعه
شرابی که از مویز، جو یا برنج گرفته می شد، آب جو
فقاع گشودن: باز کردن سر شیشۀ فقاع، کنایه از آروغ زدن، کنایه از لاف زدن
فقاع گشودن: باز کردن سر شیشۀ فقاع، کنایه از آروغ زدن، کنایه از لاف زدن
پارچه ای که زنان سر خود را با آن می پوشانند، روسری
قلعه ها، پناهگاهایی که بر فراز کوه یا جاهای بلند ساخته شود، حصن ها، حصار بلندها، دژها، دزها، جمع واژۀ قلعه
قفرها، بیابانهای بی آب و علف که در آن حیوان وجود نداشته باشد، جمع واژۀ قفر
شرابی که از مویز یا جو گرفته شود
کوبنده، دارکوب از پرندگان، سپر، سفت و سخت
خوک، بد دل، ترسو آیینه فراخ، خار پشت، گول: مرد
بمعنی برنده، جمع قاطع
دل پیچه شکمدرد، گردآرد که از بیختن برخیزد، ریختگی ازاره
جمع قصعه، از ریشه پارسی کاسه ها از ریشه پارسی کاسه گر کاسه فروش جمع قصعه کاسه ها
لته پاره آواز کفتار ماده
جمع قلعه، از ریشه پارسی کلات ها برفک ازبیماری ها، خاک کلنبه (قلنبه)، گل تراشه دورغگو، چفته زن، پاسبان، مرده دزد، دندان کش جمع قلعه دژها: یمین - الدوله... بسیاری دیگر بقلاع بازداشت
نشان و پی
دزدتردست چسباندست
بزکوهی ازجانوران
دستوانه هنگام جنگ به دست کنند دستکش آهنی، دستکش پنبه ای
نان بی خورش، جمع قفر، بیابان ها جمع قفر بیابانها
برسرزدن
روسری، رخپوشه، زینه جنگ افزار پارچه ای که زنان سر خود را پوشانند روسری، جمع اقناع اقنعه
خرگوش از جانوران، آوای خرگوش، زوزه گرگ گرگ زوزه کش
چادر که زنان بر خود پیچند بالا پوش، گلیم گستردنی
سود رسان
سر بند شیشه
پشته زمین بلند زمین بلند پشته: اعلام علم و ادب به یفاع قدرعلما آن دیار مرتفع و منشور
((دِ))
فرهنگ فارسی معین
از دستبرد دشمن حفظ کردن، بازداشتن، پس زدن، پاسخ طرف مقابل در هر دعوی، جنگی که مسلمانان با کافران کنند برای جلوگیری از حمله آنان