جدول جو
جدول جو

معنی قعسبه - جستجوی لغت در جدول جو

قعسبه
(رَ)
شتاب دویدگی از ترس. (منتهی الارب) : قعسب الرجل، عدی عدواً سریعاً بفزع. (اقرب الموارد) ، بشتافتن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ فَ رَ)
دویدن و سعی کردن در بیراهی. تعسف. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ سَ بَ)
نوعی از دویدن. (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
لغت نامه دهخدا
(رَدْیْ)
قطع. بریدن و جدا کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دویدن، گریختن، شتابان رفتن، آهسته دویدن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، برفتار مستان رفتن. (از منتهی الارب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
یکی قسب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). یک دانه خرمای قسب. (ناظم الاطباء). رجوع به قسب شود
لغت نامه دهخدا
(قِ عَ بَ)
جمع واژۀ قعب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قعب شود
لغت نامه دهخدا
(قُ بَ)
شکاف کوه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کوه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ بَ)
دبه مانندی است مر زنان را که در وی طیب و بوی خوش نهند، ظرفی است با سرپوش که در آن پست و مانند آن نهند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طعسبه
تصویر طعسبه
دویدن، کوشش در بیراهگی (تعسف)
فرهنگ لغت هوشیار
بویه دان، پیاله شکاف کوه جعبه یا قوطیی که زنان در آن معطر می ریختند، قدح (شراب و غیره) قعب: خشت از سر خم برکند باده زخم بیرون کند وانگه وار در افکند در قعبه مروانیه. (منوچهری 323)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعبه
تصویر قعبه
((قَ بِ یا بَ))
جعبه یا قوطی ای که زنان در آن مواد معطر می ریختند، قدح، قعب
فرهنگ فارسی معین