جدول جو
جدول جو

معنی قعدی - جستجوی لغت در جدول جو

قعدی
(قَ عَ)
نسبت است به قعد. (منتهی الارب) ، آنکه رای او رای خوارج باشد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قعدی
(قَ دی ی)
مرد بسیارنشست و بسیارخواب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
قعدی
(قُ دی ی)
مرد بسیارنشست و بسیارخواب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قعدی ّ شود، وامانده و عاجز. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قعدی
نشیننده، ناتوان
تصویری از قعدی
تصویر قعدی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سعدی
تصویر سعدی
(پسرانه)
فرخندگی، خجستگی، سعد (عربی) + ی (فارسی)، لقب شاعر بزرگ قرن هفتم، مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قعده
تصویر قعده
نوع نشستن، یک بار نشستن، مرکب انسان، فرش یا مسندی که بر آن بنشینند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
تجاوز کردن، دست اندازی کردن به چیزی، ستم کردن، از حد درگذشتن
تعدی کردن: تجاوز کردن، دست اندازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(قُ دی یَ)
مرد بسیارنشست و بسیارخواب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : رجل قعدیه، کثیرالقعود. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قعید
تصویر قعید
همنشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معدی
تصویر معدی
روسپری کمی کمیک منسوب به معده: عصیر معدی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قاعد، سترونان، جنگ نرفتگان، تنبل ها، نشیمن، زین پالان، چارپای شبان که برآن نشینند، فرش که روی آن نشینند، آنچه که بر روی آن نشینند از قبیل زین و اسب و غیره که بر آن سوار شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قندی
تصویر قندی
غندی چون نان پارسی تازی گشته از: کند کندی کندواسپرک، می خوشبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاعدی
تصویر قاعدی
بلخچی (قلیائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعدی
تصویر اعدی
دشمن تر، ستمکار تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قعده
تصویر قعده
((قُ دَ یا دِ))
آن چه که روی آن نشینند از قبیل زین و غیره، مرکب که بر آن سوار شوند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قعده
تصویر قعده
((قَ دَ یا دِ))
یک بار نشستن، مرکب انسان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعدی
تصویر تعدی
((تَ عَ دِّ))
تجاوز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعدی
تصویر اعدی
((اَ دا))
دشمن تر، ستمکارتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
پسین، سپسین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
Dimensionally, Next, Subsequent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
następny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
dimensionalmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
seguinte, subsequente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
dimensionalmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
下一个 , 随后的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
维度上地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
вимірно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
wymiarowo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
наступний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
dimensional
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
nächste, nachfolgend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
размерно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
следующий , последующий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بعدی
تصویر بعدی
prossimo, successivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی