جدول جو
جدول جو

معنی قعدات - جستجوی لغت در جدول جو

قعدات(قُ عُ)
جمع واژۀ قعده. (اقرب الموارد). رجوع به قعده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عدات
تصویر عدات
دشمنان، جمع واژۀ عادی
در عداد: در شمار، در ردیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادات
تصویر قادات
قائدها، جلودارها، پیشواها، سردارها، فرمانده سپاه ها، جمع واژۀ قائد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ عَ)
جمع واژۀ مقعده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). و رجوع به مقعده شود، غوکها. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، چوزۀ مرغ سنگخوار پیش از آنکه برخیزد. (آنندراج). بچه های مرغ سنگخوار پیش از آنکه برخیزد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ عَ)
جمع واژۀ دعد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به دعد شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ قاده: چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابناء ملوک و بقایا و عظماء و سادات و قادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند، (نامۀ تنسر)، رجوع به قاده شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قعود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قعود شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قعده. (منتهی الارب). رجوع به قعده شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
جمع واژۀ قعیده. (منتهی الارب). رجوع به قعیدهشود، پالانها و زین ها. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صُ عُ)
جمع واژۀ صعید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(صَ عَ)
جمع واژۀ صعده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ عِدد)
عبارت از چیزی است که شی ٔ برآن متوقف است اما در وجود با آن مشترک نیست مانند قدمها که به مقصود رساننده است اما در وجود با آن مشترک نیست. (از تعریفات جرجانی). و رجوع به معده و ترکیب علل معده ذیل علل شود
لغت نامه دهخدا
(عُ)
ج عادی. عداه. دشمنان. رجوع به عداه شود:
انبیا را امتحان کرده عدات
تا شده ظاهر ازیشان معجزات.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از قادات
تصویر قادات
جمع قاده، جمع قائد، سرداران لشکر کشان جمع قائد (قاید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدات
تصویر عدات
جمع عادی، دشمنان بیداد گران جمع عادی دشمنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدات
تصویر عدات
((عُ))
جمع عادی، دشمنان
فرهنگ فارسی معین