معنی قادات قادات قائدها، جلودارها، پیشواها، سردارها، فرمانده سپاه ها، جمع واژۀ قائد تصویر قادات فرهنگ فارسی عمید
قادات قادات جَمعِ واژۀ قاده: چون ملک ایرانشهر بگرفت جمله ابناء ملوک و بقایا و عظماء و سادات و قادات و اشراف اکناف به حضرت او جمع شدند، (نامۀ تنسر)، رجوع به قاده شود لغت نامه دهخدا
عادات عادات عادت ها، خلق ها و خوی ها، اعتیاد مثلاً عادت به مصرف الکل، کارهایی که انسان به آن خو می گیرد و در وقت معیّن انجام می دهد، جمعِ واژۀ عادت فرهنگ فارسی عمید
قامات قامات جمع قام، رمن به شیوه تازی از واژه مغولی جادوگران، جمع قامه، برز ها بالا ها فرهنگ لغت هوشیار