جدول جو
جدول جو

معنی قعائد - جستجوی لغت در جدول جو

قعائد(قَ ءِ)
جمع واژۀ قعود. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قعود شود، جمع واژۀ قعیده. (مهذب الاسماء). زوجات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قائد
تصویر قائد
(پسرانه)
رهبر، پیشوا، پیش رو، ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قائد
تصویر قائد
جلودار، پیشوا، سردار، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
(عَ ءِ)
عقاید. جمع واژۀ عقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ده مخروبه ای است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
بیماریی در ستورکه در رانهای وی پدید آید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آن درد که شتر را بگیرد در سرین. (مهذب الاسماء) ، بیماریی است که صاحب خود را فرونشاند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اقعاد. زمین گیری
لغت نامه دهخدا
(قِ)
زوجه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(صَ ءِ)
جمع واژۀ صعود است. (منتهی الارب). رجوع بدان لغت شود
لغت نامه دهخدا
(صُ ءِ)
موضعی است. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قلاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاده شود.
- ام القلائد، میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء).
- قلائدالخیل، کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل، ای هن کرام، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. (اقرب الموارد).
- قلائدالشعر، باقیماندۀ از شعر بر زمانه. (منتهی الارب). اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ ءِ)
جمع واژۀ قصیده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصیده شود
لغت نامه دهخدا
(ءِ)
ابن ثعلبه بن وبره البلوی صحابی. وی از کسانی است که در تحت الشجره بیعت کرد و شاهد فتح مصر بود و به سال 53 هجری قمری در برلس شهید شد. (الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از صعائد
تصویر صعائد
جمع صعود، بلندی ها بالا رفتن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عائد
تصویر عائد
بازگردنده، زیارت کننده بیمار، عیادت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائد
تصویر قائد
پیشوا، رهبر، راهبر، پیشرو، عصاکش، جلودار، سردار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه قلاید در فارسی، جمع قلاده، گردنبندها قلاده گردن بند ها گلوبندها: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است. . ، جمع قلاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصائد
تصویر قصائد
جمع قصیده، شعر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقائد
تصویر عقائد
جمع عقیده، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلائد
تصویر قلائد
((قَ ئِ))
جمع قلاده
فرهنگ فارسی معین
اعتقادات، باورها
دیکشنری اردو به فارسی