عقاید. جمع واژۀ عقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود
عَقاید. جَمعِ واژۀ عَقیده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عقیده شود، چیزی را حق دانسته در دل خود محکم گرفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج). عقیده ها و چیزهایی که شخص یقین بر آنها کندو آنها را در دل خود گیرد. (ناظم الاطباء). آنچه نفس اعتقاد در آن قصد شود بدون عمل. (از تعریفات جرجانی) : عقاید ایشان بر آن مستقیم و مستدیم گشته. (ترجمه تاریخ یمینی ص 414). رجوع به عقیده شود
بیماریی در ستورکه در رانهای وی پدید آید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آن درد که شتر را بگیرد در سرین. (مهذب الاسماء) ، بیماریی است که صاحب خود را فرونشاند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اقعاد. زمین گیری
بیماریی در ستورکه در رانهای وی پدید آید. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). آن درد که شتر را بگیرد در سرین. (مهذب الاسماء) ، بیماریی است که صاحب خود را فرونشاند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اقعاد. زمین گیری
جمع واژۀ قلاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاده شود. - ام القلائد، میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء). - قلائدالخیل، کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل، ای هن کرام، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. (اقرب الموارد). - قلائدالشعر، باقیماندۀ از شعر بر زمانه. (منتهی الارب). اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ قلاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاده شود. - ام القلائد، میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء). - قلائدالخیل، کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل، ای هن کرام، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. (اقرب الموارد). - قلائدالشعر، باقیماندۀ از شعر بر زمانه. (منتهی الارب). اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. (اقرب الموارد)
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه قلاید در فارسی، جمع قلاده، گردنبندها قلاده گردن بند ها گلوبندها: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است. . ، جمع قلاده
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه قلاید در فارسی، جمع قلاده، گردنبندها قلاده گردن بند ها گلوبندها: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است. . ، جمع قلاده