دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 28000 گزی جنوب خاوری قره آغاج و 48000 گزی شمال ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 54 تن است. آب آن از رود خانه آیدوغموش و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 28000 گزی جنوب خاوری قره آغاج و 48000 گزی شمال ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 54 تن است. آب آن از رود خانه آیدوغموش و محصول آن غلات، نخود، بزرک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
پاره از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). پاره و حصه از چیزی. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام). تکۀ چیزی، (اصطلاح عروض) در اصطلاح شعرا ابیات مسلسل در معنی و متحد در وزن و قافیه بدون مطلع. اقل ابیات قطعه دو شعر است و برای اکثر حدی نیست اما به دویست نمیرسد چه الفاظ یک قافیه در زبان فارسی به دویست نمیرسد، گاهی قطعۀ دوشعری یا بیشتر در ضمن غزل یا قصیده هم می آید. و با فتح اول غلط مشهور است. (فرهنگ نظام). قطعه شعر هفت بیت و کمتر یا ده بیت است. دو بیت یا زیاده مطلع دارد یا ندارد گویا که آن پاره ای ازغزل یا قصیدۀ بریده شده است، و به این معنی به فتح خطاست مگر بعضی فصحای متأخرین جایز هم داشته اند. (آنندراج) (غیاث اللغات از مدار و کشف و بهار عجم). - قطعهالفرس، نام صورت هیجدهم از صور شمالی منطقهالبروج است، و آن را رأس الفرس نیز خوانند، سر اسبی را ماند در پس دلفین به قدر دو گز، گوشش به سوی جنوب چهار کوکب است. (فرهنگ نظام از شرح بیست باب ملا مظفر). - قطعۀ بیاضی، قطعۀ محرابی، از اقسام قطعهای کاغذ است. (آنندراج). - قطعۀ بریده، آن را گویند که اول قطعه را بر کاغذ رنگین سوای سفید نویسند، بعد از آن حروف را بریده برآرند و آن را بر کاغذ سفید چسبانند، حروف سفید به نظر می آید: پیری رسید و موی سیه ناپدید گشت چون قطعۀ بریده سیاهی سپید گشت. محمدعلی ماهر اکبرآبادی (از فرهنگ نظام). - قطعۀ دیوانی، کاغذی که خط دیوانی بر آن نوشته باشند. (آنندراج) : آمد از مکتب نگارم دفتر گل در بغل قطعۀ دیوانی سرمشق کاکل در بغل. سعید اشرف. ، علم است برای قطای ماده. (اقرب الموارد). رجوع به قطا شود
پاره از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات). پاره و حصه از چیزی. (اقرب الموارد) (فرهنگ نظام). تکۀ چیزی، (اصطلاح عروض) در اصطلاح شعرا ابیات مسلسل در معنی و متحد در وزن و قافیه بدون مطلع. اقل ابیات قطعه دو شعر است و برای اکثر حدی نیست اما به دویست نمیرسد چه الفاظ یک قافیه در زبان فارسی به دویست نمیرسد، گاهی قطعۀ دوشعری یا بیشتر در ضمن غزل یا قصیده هم می آید. و با فتح اول غلط مشهور است. (فرهنگ نظام). قطعه شعر هفت بیت و کمتر یا ده بیت است. دو بیت یا زیاده مطلع دارد یا ندارد گویا که آن پاره ای ازغزل یا قصیدۀ بریده شده است، و به این معنی به فتح خطاست مگر بعضی فصحای متأخرین جایز هم داشته اند. (آنندراج) (غیاث اللغات از مدار و کشف و بهار عجم). - قطعهالفرس، نام صورت هیجدهم از صور شمالی منطقهالبروج است، و آن را رأس الفرس نیز خوانند، سر اسبی را ماند در پس دلفین به قدر دو گز، گوشش به سوی جنوب چهار کوکب است. (فرهنگ نظام از شرح بیست باب ملا مظفر). - قطعۀ بیاضی، قطعۀ محرابی، از اقسام قطعهای کاغذ است. (آنندراج). - قطعۀ بریده، آن را گویند که اول قطعه را بر کاغذ رنگین سوای سفید نویسند، بعد از آن حروف را بریده برآرند و آن را بر کاغذ سفید چسبانند، حروف سفید به نظر می آید: پیری رسید و موی سیه ناپدید گشت چون قطعۀ بریده سیاهی سپید گشت. محمدعلی ماهر اکبرآبادی (از فرهنگ نظام). - قطعۀ دیوانی، کاغذی که خط دیوانی بر آن نوشته باشند. (آنندراج) : آمد از مکتب نگارم دفتر گل در بغل قطعۀ دیوانی سرمشق کاکل در بغل. سعید اشرف. ، عَلَم است برای قطای ماده. (اقرب الموارد). رجوع به قطا شود
باقیمانده دست بریده، جای برش، پاره از چیزی، تکه، دو دانه، عدد پاره چیزی، حصه، غالب شعری که قافیه را در مصراع اول بیت اول آن رعایت نکنند در آن از یک مضمون بحث کنند
باقیمانده دست بریده، جای برش، پاره از چیزی، تکه، دو دانه، عدد پاره چیزی، حصه، غالب شعری که قافیه را در مصراع اول بیت اول آن رعایت نکنند در آن از یک مضمون بحث کنند
پاره ای از هر چیز، حصه و بهره و قسمت، چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند، تکه ای از موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آن ها دارا
پاره ای از هر چیز، حصه و بهره و قسمت، چند بیت هم وزن و هم قافیه است که قافیه را در مصراع اول بیت آن رعایت نکنند و در آن از یک مضمون بحث کنند، تکه ای از موسیقی که از چند جمله تشکیل می شود که هر یک از آن ها دارا
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه و چادرهای نگارین. (ناظم الاطباء). پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه. مقطعات کذلک. (منتهی الارب). مقطعات. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقطعات شود، مقطعهالاسحار و مقطعهالسحور، خرگوش. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فصحای عرب بر سکه ای اطلاق کردند که بعد از عصر عباسی مضروب گردید و آن را به ترکی آقجه می گفتند. (از النقودالعربیه ص 165). و رجوع به همین مأخذ و آقجه شود. - خمر مقطعه، می آمیخته با آب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه و چادرهای نگارین. (ناظم الاطباء). پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه. مقطعات کذلک. (منتهی الارب). مقطعات. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقطعات شود، مقطعهالاسحار و مقطعهالسحور، خرگوش. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فصحای عرب بر سکه ای اطلاق کردند که بعد از عصر عباسی مضروب گردید و آن را به ترکی آقجه می گفتند. (از النقودالعربیه ص 165). و رجوع به همین مأخذ و آقجه شود. - خمر مقطعه، می آمیخته با آب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
بریده شده و جداشده. (ناظم الاطباء). - حروف مقطعه، حروفی که جدا نوشته میشوند و حروفی که جهت اختصار به جای کلمات می نویسند مانند صلعم به جای صل اﷲ علیه و سلم. (ناظم الاطباء). - ، حروف فواتح سور قرآن و آن چهارده حرف است: ا، ل، م، ر، ص، س، ک، ی، ح، ع، ق، ط، ه، ن. ج، مقطعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
بریده شده و جداشده. (ناظم الاطباء). - حروف مقطعه، حروفی که جدا نوشته میشوند و حروفی که جهت اختصار به جای کلمات می نویسند مانند صلعم به جای صل اﷲ علیه و سلم. (ناظم الاطباء). - ، حروف فواتح سور قرآن و آن چهارده حرف است: ا، ل، م، ر، ص، س، ک، ی، ح، ع، ق، ط، هَ، ن. ج، مقطعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
الصوم مقطعه للنکاح، یعنی روزه مانع آرامش با زن و سبب قطع آن است. (منتهی الارب) ، روزه مانع جماع است و سبب قطع آن. (ناظم الاطباء). گویند: الهجر مقطعه للود، یعنی هجران موجب قطع دوستی است. (از اقرب الموارد) ، محل قطع. (از اقرب الموارد)
الصوم مقطعه للنکاح، یعنی روزه مانع آرامش با زن و سبب قطع آن است. (منتهی الارب) ، روزه مانع جماع است و سبب قطع آن. (ناظم الاطباء). گویند: الهجر مقطعه للود، یعنی هجران موجب قطع دوستی است. (از اقرب الموارد) ، محل قطع. (از اقرب الموارد)
پانسه پشک، بهره یک بارزدن یک بارکوفتن یک بار کوفتن یک بار زدن، نصیب بهره سهم، قطعه ای کاغذ چوب یا استخوان و مانند آن که به وسیله فال زدن یا آن نصیب کسی را معین کنند پشتک
پانسه پشک، بهره یک بارزدن یک بارکوفتن یک بار کوفتن یک بار زدن، نصیب بهره سهم، قطعه ای کاغذ چوب یا استخوان و مانند آن که به وسیله فال زدن یا آن نصیب کسی را معین کنند پشتک
جمع قطیع بمعنی شبیه و همنوع، بی بروبرگرد بی گمان، هرگز به هیچ روی درفارسی به گونه دوپهلو به کارمی رود یقینا مطمئنا: در صورت کوشش قطعا به مقصود خواهد رسید. توضیح در جمله منفی به معنی ابدا هرگز و به هیچوجه آید: ... قدید کرده اند در تمام سال قطعا تغییری بدان راه نیافته نه از جهت طعم و از بوی
جمع قطیع بمعنی شبیه و همنوع، بی بروبرگرد بی گمان، هرگز به هیچ روی درفارسی به گونه دوپهلو به کارمی رود یقینا مطمئنا: در صورت کوشش قطعا به مقصود خواهد رسید. توضیح در جمله منفی به معنی ابدا هرگز و به هیچوجه آید: ... قدید کرده اند در تمام سال قطعا تغییری بدان راه نیافته نه از جهت طعم و از بوی