جدول جو
جدول جو

معنی قطعاء - جستجوی لغت در جدول جو

قطعاء
(قَ طَ)
موضعی است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
قطعاء
(قُ طَ)
جمع واژۀ قطیع: به معنی شبیه و همتا. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قطیع شود
لغت نامه دهخدا
قطعاء
(قَ)
مؤنث اقطع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطع شود، رحم قطعاء، خویشی بریده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطعا
تصویر قطعا
به طور جزم و یقین، حتماً، حتم، شیرین، یقیناً، به یقین، حقاً، هر آینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطعات
تصویر قطعات
قطعه ها، پاره های چیزی، حصه ها، تکه ها، در علوم ادبی شعری که فقط مصراع های زوج آن هم قافیه باشد، جمع واژۀ قطعه
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
جمع واژۀ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطیع شود، جمع واژۀ اقطع، به معنی مردان دست بریده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ)
تأنیت الطع. زنی که دندانش فروریخته و بیخش باقی مانده باشد، زن که نهفت وی کم گوشت یا خشک و یا خرد باشد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
مؤنث اقمع بمعنی اسب که یکی از دو زانوی آن ورم کرده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ)
نوعی از خرما، یا آن شهریزاست، اتقوا القطیعاء، یعنی از انقطاع یکدیگر برحذر باشید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ خوا / خا دَ)
جزماً. (اقرب الموارد). یقیناً: الامر واقع قطعاً، منصوب است بنابر آنکه مصدر باشد به معنی اجزم به و قیل علی الحال ای مقطوعاً بوقوعه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 50 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و 13 هزارگزی باختر شوسۀ شاه زند به ازنا. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. 83 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و قنات و محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ)
اطاعت کردن. از طعو مقلوب طوع. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منزلی است در راه مکه از کوفه بعد از مغیثه و قبل از واقصه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
جمع قطیع بمعنی شبیه و همنوع، بی بروبرگرد بی گمان، هرگز به هیچ روی درفارسی به گونه دوپهلو به کارمی رود یقینا مطمئنا: در صورت کوشش قطعا به مقصود خواهد رسید. توضیح در جمله منفی به معنی ابدا هرگز و به هیچوجه آید: ... قدید کرده اند در تمام سال قطعا تغییری بدان راه نیافته نه از جهت طعم و از بوی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قطعه، تکه ها کژارها جمع قطعه. توضیح در عربی بکسر قاف و فتح طاء است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطعان
تصویر قطعان
جمع اقطع، بریده دستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطعاً
تصویر قطعاً
((قَ عَ نْ))
مطمئناً، یقیناً. در جمله منفی به معنی ابداً، هرگز و به هیچ وجه آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطعات
تصویر قطعات
((قَ طَ))
جمع قطعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
بی گمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
Decidedly, Definitely, Surely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
de manière décidée, définitivement, sûrement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
decididamente, definitivamente, seguramente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
entschieden, definitiv, sicher
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
zdecydowanie, z pewnością
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
решительно , определенно , конечно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
рішуче , визначено , напевно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
decididamente, definitivamente, seguramente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
decisamente, definitivamente, sicuramente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
beslist, definitief, zeker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
दृढ़ता से , निश्चित रूप से , निश्चित रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
dengan tegas, secara pasti, pasti
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
단호하게 , 확실히
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
בהחלט , בוודאות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قطعا
تصویر قطعا
坚决地 , 确定地 , 当然
دیکشنری فارسی به چینی