جدول جو
جدول جو

معنی قطروب - جستجوی لغت در جدول جو

قطروب
(قُ)
غول نر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قطرب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی بیماری روانی که بیمار حالت مالیخولیایی پیدا می کند و به فلج و لرزش اندام مبتلا می شود. علت آن سیفلیس ارثی یا بیماری دیگر است، فلج، مصروع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طروب
تصویر طروب
بسیار خوشحال، نشاط آور
فرهنگ فارسی عمید
(طُ)
جمع واژۀ طرب. شادیها. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
مرد بسیارطرب. (منتهی الارب). شادمان. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه پیوسته شاد بود:
گندم و جو را و باقی حبوب
تو توانی خورد نی من ای طروب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(قُ رُ)
لقب محمد بن مستنیر، شاگرد سیبویه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). او را قطرب خوانند زیرا بامدادان بر سیبویه وارد میگردید و هرگاه که سیبویه در خانه را میگشود وی را پشت در مشاهده میکرد و ازاینرو به وی گفت: ما انت الا قطرب لیل. (منتهی الارب). محمد بن مستنیربن احمد بصری نحوی لغوی، مکنی به ابوعلی، از مشاهیر دانشمندان ادب و نحو و لغت است. وی از ادبای مجلس ابودلف عجلی و معلم فرزندان وی بوده است. ادب را از سیبویه و دیگر علمای بصره فراگرفت. او راست: 1- الاصوات و الاضداد و اعراب القرآن و الرد علی الملحدین و العلل فی النحو و غریب الحدیث در شش جلد. 2-الفرق و القوافی و المثلثات و مجازات القرآن و معانی القرآن و النوادر در شش جلد. این اشعار از اوست:
ان کنت لست معی فالذکر منک معی
یراک قلبی اذاما غبت عن بصری
و العین تبصر من تهوی و تفقده
و باطن القلب لایخلو من النظر.
وی به سال 206 هجری قمری در بغداد درگذشت. (تاریخ بغداد) (ابن خلکان) (روضات) (ریحانه الادب). قطرب معلم فرزندان ابودلف قاسم بن عیسی بود و پس از وی فرزندش حسین بن قطرب به معلمی آنان برگزیده شد. (معجم المطبوعات از الفهرست). او راست: 1- الارجوزه القطربیه، و این منظومه ای است در شصت واندی بیت مشتمل بر الفاظی که معانی آنها به اختلاف حرکات آنها مختلف میشود و چنین آغاز میگردد: یا مولعاًبالغضب و الهجر و التجنب. 2- المثلث در لغت، این کتاب به کوشش استاد دیلمار در مربورگ به سال 1857 میلادی به چاپ رسیده و ارجوزه با شرح آن از بعض ادباء در الجزایر به سال 1325 هجری قمری طبع شده است. 3- هذا ما قال قطرب فی کتاب ما خالف فیه الانسان البهیمیه الوحوش و صفاتها، این کتاب به کوشش استاد جابر با کتاب اسماءالوحوش اصمعی در وین به سال 1888 میلادی چاپ شده. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قطب. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطب شود
لغت نامه دهخدا
جمع طرب، شادی ها مرد بسیار طرب آن که پیوسته شاد بود، جمع طرب شادی ها
فرهنگ لغت هوشیار
دزد، موش، گرگ گر، بددل فرومایه، شبتاب ازکرمان، خودلرز ازبیماری ها، خارچسب ازگیاهان، پری زدگی از بیماری ها ناخوشیی که با حرکات متوالی اندامها و لرزش اعضا و فلج و عدم کنترل عضلات بدن همراه است. علتش سیفیلیس ارثی یا یک عفونت حاد می تواند باشد، روماتیسم مفصلی نیز یکی از عوامل تولید این عارضه است. این ناخوشی بیشتر اطفال بین سنین 5 تا 15 سالگی را مبتلی می کند (خصوصا دختران باین بیماری بیشتر مبتلی می شوند)، مداوای آن غالبا با املاح آرسنیک یا آنتی پیرین به عمل می آید و در صورت نداشتن ناراحتی قلبی کلرال نیز مفید است و نیز تزریق محلول 25 سولفات دو منیزی به مقدار 5 سانتیمتر مکعب هر دو روز مرتبه دارای اثر نیکو است و بهتر از همه بهبود وضع تغذیه مریض است، مصروع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطوب
تصویر قطوب
ترشرویی ترشرو و رمن (قطب) میخان، سالاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طروب
تصویر طروب
((طُ))
جمع طرب، شادی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طروب
تصویر طروب
((طَ))
مرد بسیار طرب، آن که پیوسته شاد بود
فرهنگ فارسی معین
((قُ رُ))
ناخوشی ای که با حرکات متوالی اندام ها و لرزش اعضا و فلج و عدم کنترل عضلات بدن همراه است، مصروع
فرهنگ فارسی معین