- قطاریه
- مار سیاه، اژدر مار، مار زهرپاش
معنی قطاریه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
های و هوی جنگ غوغای جنگ کوکا
اسپانیایی تازی گشته از گیاهان
طاری، داهیه، بلا و پیشامد ناگهانی
آنچه از چیزی بچکد، چکیده از هر چیز، آب اندک
مونث طاری آفت داهیه بلا
سر نیزه، دم شمشیر، مرغ باران
مار سیاه، اژدر مار، مار زهرپاش
کوس اشتران، درد غند (غند قند) چکانه (قطره چکان) چکه، آب کم بستن شتران بر نسقی واحد و پشت سر هم، دردی که از جوشاندن قند سفید به دست آید: (قناد)، . . ششم کرت بجوشانند (قند سفید را) دردی ماند که آن را قطاره خوانند بغایت سیاه و کدر بود
دادگستری
قاجار، قاجاریان
هشدار نامه یاد گرنامه در زبان دادگستری فرستادن هشدارنامه که برای یادآوری و آگاهاندن است و با دستور بازداشت یا بازداشت نامه یکی نیست یادبرگ برگه ای که بر آن اخطار برای کسی نوشته اند نوشته ای که بوسیله آن مطلبی را بکسی یا کسانی یادآوری میکنند ابغیه، نامه ای رسمی است که از طریق دادگاهها بشخص یا اشخاصی ابغ می شود و در آن نامه اجرای امری را می خواهند
جمع بطریق، سپهداران، کشیشان جمع بطریق بطریقان
فرانسوی آبدیده
یادبرگ
آبدیده
منسوب به بهار
مونث خطابی: راستنمود، نام یکی از شاخه های هفت پیشوایی از پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که می گفت آدمی پس از رسیدن به پیامبری خدا می گردد. آنان جعفر صادق ع را نیز خدا می دانستند
پری شاهرخ زری مرغ انجیر خوار
حمله کردن به یکدیگر
سلسله ای از صوفیه، منسوب به عبدالقادر گیلانی
شعری که در وصف بهار و حالات مربوط به آن سروده می شود
با هم سخنی را در میان گذاشتن، مناظره کردن، جواب گفتن
فرقه ای از اسماعیلیه منسوب به نزار فرزند المستنصر بالله، هشتمین خلیفۀ فاطمی مصر، که قائل به امامت نزار پسر بزرگ مستنصر بودند
بطریق، قائد، پیشوا و فرمانده ارتش روم، فرمانده عالی رتبه
قیراط ها، واحد اندازه گیری وزن الماس و جواهرات، جمع واژۀ قیراط
قهرمان، آنکه در ورزش، مبارزه یا جنگ، موفقیت به دست آورده است، در ورزش تیمی که در یک دوره از مسابقات به مقام اول رسیده است، پهلوان، شخصیت اصلی داستان، وکیل، امین دخل و خرج، نگه دارنده
حب السلاطین را گویند که مرادف با حب الخطایی است و آن دانه کرچک هندی است. بر گرفته از یونانی باتو (گویش شیرازی) به تازی (حب السلاطین) از گیاهان کرچک هندی
پلید فرومایه: مرد
ازگیل، انگور خرس از گیاهان ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
زیرکی دانایی زود یابی
پیروان عبد القادر گیلانی که بیشینه آنان در کردستان زندگی می کنند
انگشتو گونه ای افروشه (حلواء) نوعی حلوای سخت و لزج که آن را مانند قبیطا سازند با مغز و بی مغز و با قیچی آن را باندازه یک گلوله یا بزرگتر برند
لاتینی تازی گشته کبر از گیاهان کبر