جدول جو
جدول جو

معنی قضقاض - جستجوی لغت در جدول جو

قضقاض(قُ)
اسد. (اقرب الموارد). شیر بیشه. (منتهی الارب). و فعلال به ضم فاء جز در این مورد نیامده است. (اقرب الموارد). رجوع به قضقاض شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قُ قِ)
قضقاض. (منتهی الارب). رجوع به قضقاض شود، اسد قضاقض و قضقاض، شیر شکننده صید را، شیر، زمین هموار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
سنگهایی که بر یکدیگر باشد. (منتهی الارب). صخر یرکب بعضه بعضاً. (اقرب الموارد). یکی آن قضّه است. (اقرب الموارد). و در منتهی الارب آرد: قضّه به کسر قاف یکی آن. (منتهی الارب). رجوع به قضّه و قضّه شود
لغت نامه دهخدا