جدول جو
جدول جو

معنی قضفان - جستجوی لغت در جدول جو

قضفان
(قُ)
جمع واژۀ قضفه. رجوع به قضفه شود، جمع واژۀ قضیف. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قضیف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قضبان
تصویر قضبان
قضیب ها، آلات تناسلی مرد، شاخه های درخت، شاخه های بریده شده که به عنوان چوب دستی مورد استفاده قرار بگیرد، شمشیرها، جمع واژۀ قضیب
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
تثنیۀ قذف، دو کرانۀ جوی، دو کرانۀ رودبار. (ناظم الاطباء). رجوع به قذف شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
جمع واژۀ قضیب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شمشیر لطیف. (اقرب الموارد). تیغ بران: ومارصع من الوشح و المناطق و القلانس و القفازات و القضبان و الاعمده لهم. (الجماهر). رجوع به قضیب شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قضیب. (منتهی الارب). رجوع به قضیب شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قصفه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قصفه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
تثنیۀ قلف. هر دو کرانۀ بروت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ ضَ)
پهلو، نوعی از تک و دو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَفْ فا)
معرب کپان. (منتهی الارب). قبان که بدان سنجند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جمع قضیب، شاخه ها نره ها جمع قضیب شاخه های بریده درخت، یکی از گونه های علف پازهر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصفان
تصویر قصفان
جمع قصفه، پایه های نردبان انبوهی ها تنه زدن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفان
تصویر قفان
نشان و پی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضبان
تصویر قضبان
((قُ ضْ))
جمع قضیب
فرهنگ فارسی معین