خائیدن و خوردن چیزی خرد و ریزه را که به کرانۀ دندان کفانیده شود، یا خوردن چیزی خشک را، خوردن ستور علف را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در مثل گویند: یبلغ الخضم بالقضم، یعنی به خوردن به اطراف دندان به سیری رسد، یعنی به نرمی و آهستگی در امور دشخوارو به نهایت دور رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
خائیدن و خوردن چیزی خرد و ریزه را که به کرانۀ دندان کفانیده شود، یا خوردن چیزی خشک را، خوردن ستور علف را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). و در مثل گویند: یبلغ الخضم بالقضم، یعنی به خوردن به اطراف دندان به سیری رسد، یعنی به نرمی و آهستگی در امور دشخوارو به نهایت دور رسد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
ام قشعم، جنگ و کارزار، مرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و به همین معنی است این گفته: ’الی حیث القت رحلها ام قشعم’. و گویند این کنیۀ شتری است که در سیر خود به آتش فراوان برخورد کرد و رمید و پا به فرار گذاشت و رحل خود را در آتش افکند، و این مثل شد که درباره رونده ای که برای وی بدی میخواهند، میگویند و کنایه از رفتن وی بسوی آتش است. (اقرب الموارد) ، بلا و سختی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کفتار. (منتهی الارب). ضبع. (اقرب الموارد) ، تننده. (منتهی الارب). عنکبوت. (اقرب الموارد) ، بچۀ عنکبوت. (مهذب الاسماء) ، فراهم آمدنگاه خاک مور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
ام قشعم، جنگ و کارزار، مرگ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و به همین معنی است این گفته: ’الی حیث القت رحلها ام قشعم’. و گویند این کنیۀ شتری است که در سیر خود به آتش فراوان برخورد کرد و رمید و پا به فرار گذاشت و رحل خود را در آتش افکند، و این مثل شد که درباره رونده ای که برای وی بدی میخواهند، میگویند و کنایه از رفتن وی بسوی آتش است. (اقرب الموارد) ، بلا و سختی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کفتار. (منتهی الارب). ضبع. (اقرب الموارد) ، تننده. (منتهی الارب). عنکبوت. (اقرب الموارد) ، بچۀ عنکبوت. (مهذب الاسماء) ، فراهم آمدنگاه خاک مور. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)