- قصیده
- چکامه
معنی قصیده - جستجوی لغت در جدول جو
- قصیده (دخترانه)
- نام یکی از قالب های شعر فارسی وعربی
- قصیده
- یک نوع شعر که در مدح یا ذم کسی گویند و از شانزده بیت بیشتر است و دو مصراع بیت اول با مصراعهای دوم سایر ابیات یک قافیه داشته باشد
- قصیده ((قَ دَ یا دِ))
- نوعی شعر بلند که دو مصرع بیت اوّل با مصرع های دوم دیگر ابیات هم قافیه است و بیشتر برای بیان مدح و یا ذم و وعظ و حکمت به کار گرفته می شود، جمع قصاید
- قصیده
- شعری که حداقل دارای شانزده بیت است که مصراع اول بیت اول با مصراع های دوم همۀ بیت ها هم قافیه است و موضوع آن بیشتر در وعظ، حکمت، حماسه یا در مدح یا ذم کسی یا چیزی است، چکامه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بتا کاچی گونه ای خوردنی شیرین نوعی حلوا که از آرد و روغن تهیه کنند جمع عصائد (عصاید)
نادرست نویسی غبیده کبیتا خوردنی که از مغز بادام و آرد و شکر سازند
تاغرویان تاغستان
کوته بالا خپله، ناف برجسته: مرد
تودری مادردخت (گویش کرمانی)، داستان سرگذشت، بارکش: از ستور
کوتک این واژه باآن که تک واژه است نمایش واژه آمیزه رانیزدارد کو نشانه کوتاهی وتک نشانه تکی و برگزیدگیوبدینگونه آرش درست سخن بخردانه ای کوتاه رابه دست می دهد، کوتاه، خانه بند: زنی که شوی وی رابه خانه بازداشته است. مونث قصیر کوتاه، زنی که وی را بخانه باز داشته باشند و نگذارند که بیرون آید، جمع قصار
بندنی، دسته موی چیده، گیسوی بافته
فربه شدن
همنشین شوی
مصیده در فارسی مونث مصید شکار ابزار دام آلت صید جانوران: دام، جمع مصائد (مصاید)
نوعی خوراکی رقیقی که با آرد، روغن و شکر تهیه می شود، حلوا، کاچی
مغزپز، خشکه گوشت، چوبدستی، کوهان فربه درشتر، نیزه شکسته، چغامه از راه چغانه ای توبی ساز وز وزن چغامه ای توبی راه (شهید) نیزه شکسته، قصیده، شعر پاکیزه و نیکو، گوشت خشک، استخوان با مغز
شکسته: از چوب یااز نی برگ نو شاخه نو که از خاربن برآید
شاعری که قصیده می سراید، چکامه سرا
بیتی که از دیگران ابیات قصیده لفظا و معنا بهتر باشد شاه بیت قصیده: (بر دو لعل آن دو عنبرین مصرع هست بیت القصیده خط تو) (علی نقی کمره یی)، آنست که نخست شاعر را معنیی در خاطر آید و آنرا نظم کند وبنا قصیده بر آن نهد و ممکن باشد که در قصیده بهتر از آن بیت بسیار افتد. و عامه شعرا بیت - القصیده آنرا خوانند مه بهترین ابیات قصیده بود و لامشاحهه فی الالقاب الاآنکه قول اول درست تر است چنانکه شرف (الدین) شفروه گفته است: ای چو دریا سخی چو شیر شجاع چون قضا چیره و چو چرخ مطاع. تا آنجا که گفت: گر نکردم و داع معذورم نیست برمکیان طواف و داع. چون خواسته است که عذر تخلف از وداع مخدوم بدین عبارت خواهد که: نیست برمکیان طواف وداع) بنا شعر برعین نهاد پس بیت القصیده این شعر این بیت است)
بهترین شعر قصیده، شاه بیت قصیده، بیتی که غرض شاعر در آن گنجانیده شده
بهترین قصیده از قصیده هایی که در دیوان شاعری باشد
ستایشگاه