جدول جو
جدول جو

معنی قصه - جستجوی لغت در جدول جو

قصه
داستان
تصویری از قصه
تصویر قصه
فرهنگ واژه فارسی سره
قصه
ماجرایی واقعی یا خیالی، حکایت، داستان، خبر، حدیث، عریضه، بیان احوال
قصه پرداختن: داستان گفتن، قصه گفتن، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
قصه گفتن: داستان گفتن
تصویری از قصه
تصویر قصه
فرهنگ فارسی عمید
قصه
سرگذشت داستان، سخن، پیام آگاهی موی چیده حکایت داستان سرگذشت، خبر: با عقل خود گر جفتمی من گفتنیها گفتمی خاموش کن تا نشوند این قصه را باد هوا. (دیوان کبیر 9: 1)، سخن، مرافعه دعوی، جمع قصص. یا خبر برداشتن و قصه رفع کردن، به معنی دادخواهی و مرافعه نزد سلطان یا امیر و یاوزیر بردنست و ظاهرا در قدیم عرض حال را به اختصار می نوشتند و در بالای چوبی نصب می کردند و در بیرون قصر بر منظر پادشاه یا امیر میداشتند (از این رو تعبیر مزبور پدید آمده بود) (امثال و حکم دهخدا که را دادی که نماند ک) فرخی قصه بدهقان برداشت که... یا قصه رفع کردن، قصه برداشتن، یا قصه کوتاه. در وقتی گویند که خواهند مطلب را اجمالا بیان کنند و سخن خود را به پایان رسانند القصه الحاصل. یا قصه مختصر. سخن کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
قصه
((قِ صِّ))
حکایت، داستان، خبر، حدیث، بیان حال، بیان احوال، عریضه، عرض حال، سخن، حرف، جمع قصص
تصویری از قصه
تصویر قصه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عقصه
تصویر عقصه
گره شاخ گیس بافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه گویی
تصویر قصه گویی
قصه گفتن، داستان گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه پرداختن
تصویر قصه پرداختن
داستان گفتن، قصه گفتن، برای مثال نماز شام غریبان چو گریه آغازم / به مویه های غریبانه قصه پردازم (حافظ - ۶۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه پردازی
تصویر قصه پردازی
داستان سرایی، قصه گویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه خوانی
تصویر قصه خوانی
قصه خواندن، شغل و عمل قصه خوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه گو
تصویر قصه گو
کسی که داستان بگوید، گویندۀ قصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه خوان
تصویر قصه خوان
کسی که از روی کتاب برای دیگران قصه بخواند، قصه گو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصهگویی
تصویر قصهگویی
داستانگویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصهگوی
تصویر قصهگوی
داستانگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصهسرهم کردن
تصویر قصهسرهم کردن
آسمان وریسمان بافتن، بهانه یاوه تراشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه گویی
تصویر قصه گویی
داستان گویی نقل قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه گفتن
تصویر قصه گفتن
حکایت گفتن، داستان سرائی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پیام رسان نامه رسان آنکه عرضحال را بشاه و امیر رساند عریضه رسان: ای بدرگاه تو برقصه رسان صاحب ری ره نشین سر کوی کرمت حاتم طی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه درازکردن
تصویر قصه درازکردن
یاوه بسیارگفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه دراز کردن
تصویر قصه دراز کردن
بسیار گقتن سخن بی فایده گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه دادن
تصویر قصه دادن
قصه گفتن نقل کردن: کسیت کورا ز ما خبر گوید شاه امیر قصه گدای دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه خوانی
تصویر قصه خوانی
داستانخوانی داستانسرایی عمل و شغل قصه خوان
فرهنگ لغت هوشیار
داستان خوان داستان سرا کسی که قصه ها را از روی کتاب برای دیگران خواند، قصه پرداز داستانسرا: در امر معروف و نهی از منکر بنوعی مبالغه فرمودند که قصه خوانان و معرکه گیران از اموری که در او شایبه لهو و لعب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه پردازی
تصویر قصه پردازی
داستان پردازی داستان سرایی روایت قصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه پرداز
تصویر قصه پرداز
داستان پرداز آنکه داستان گوید کسی که روایت قصه کند
فرهنگ لغت هوشیار
داستان پرداختن داستان گفتن روایت قصه کردن: نماز شام غریبان چو آغازم بمویه های غریبانه قصه پردازم... (حافظ 228)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قصه کردن
تصویر قصه کردن
((~. کَ دَ))
شرح حال گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قصه برداشتن
تصویر قصه برداشتن
((~. بَ تَ))
عرض حال دادن، دادخواهی نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قصه گفتن
تصویر قصه گفتن
داستان گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصه پرداز
تصویر قصه پرداز
کسی که قصه ای را به تفصیل بیان می کند، قصه پردازنده، داستان سرا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قصر
تصویر قصر
کاخ، کوشک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قصد
تصویر قصد
خواست، آهنگ، انگیزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غصه
تصویر غصه
غم، اندوه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قوه
تصویر قوه
نیرو، توان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قله
تصویر قله
چکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حصه
تصویر حصه
بهره، بخش، نصیب، سهم، حظ، قسمت، رصد
فرهنگ لغت هوشیار