- قصاص
- کسی که در محافل قصه گویی می کند، داستان سرا، قصه گو
معنی قصاص - جستجوی لغت در جدول جو
- قصاص
- مانند آنچه داده باشی، بازستدن، کشنده یکی را کشتن، مجازات قاتل مطابق عمل مرتکب شده داستانسرا
- قصاص ((قِ))
- مجازات، کیفری همسنگ جرم
- قصاص
- سزا دادن بر گناه و کار بد از طرف شخص زیان دیده یا حاکم شرع برابر آنچه مرتکب شده است، کشتن قاتل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کین گرفتن، به مرگ نزدیک کردن
سرب اسرب ارزیز. توضیح: رصاص بر دو قسم است: سیاه که همان سرب و ابار باشد سپید که قلعی و قصدیر بود
گچ فروش، گچکار
درویشی نیازمندی، شکاف سوراخ، جامه کوچک
راز، سر، خالص چیزی
گچ کار، گچ گر، گچ فروش
قصیرها، کوتاه ها، جمع واژۀ قصیر
جهد، غایت جهد، منتهای کوشش، پایان کار
کسی که جامه ها را بشوید و سفید کند، گازر
قلع، فلزی نرم و نقره ای رنگ که قابل تورق و سخت تر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتی گراد ذوب می شود و خالص آن در طبیعت پیدا نمی شود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است، برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای مسی به کار می رود، با بسیاری از فلزات نیز ترکیب می شود و آلیاژ می دهد، ارزیر، ارزیز،
سرب
سرب
قصعه ها، بشقاب بزرگ ها، کاسه ها، جمع واژۀ قصعه
فص ها، نگینهای انگشتری، مفاصل استخوان، جمع واژۀ فص
کسی که گاو و گوسفند و مانند آن ها را می کشد، گوشت فروش
نگین فروش
بابونه از گیاهان، گزنه از گیاهان، لگام تنگ یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس بابونه
روییدنگاه مو بالای سینه، آواز، تودری از گیاهان
شیر از جانوران، شمشیربران
جمع قصعه، از ریشه پارسی کاسه ها از ریشه پارسی کاسه گر کاسه فروش جمع قصعه کاسه ها
منتهای کوشش کوتاهی و سستی و تنبلی
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان
برنده گوشت و روده و مانند آن، گوشت فروش
پریشانی ناآرامی
بزکوهی ازجانوران
شکارگر قناس بنگرید به قناس
دزیدن
راز، پاک گوهر، مکیدنی، ناب راز سر، خالص