- قصاده
- فربه شدن
معنی قصاده - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چکامه
هنگام درو، درویده
گردن بند و گلوبند سگ و برخی جانوران دیگر، واحد شمارش برخی جانوران مثلاً دو قلاده یوزپلنگ
رگزنی خونگیری، مزد رگزن
مونث قاصد
یک گون واحد قتاد یک دانه قتاد
یک نوع شعر که در مدح یا ذم کسی گویند و از شانزده بیت بیشتر است و دو مصراع بیت اول با مصراعهای دوم سایر ابیات یک قافیه داشته باشد
و جو که به کوفتن کو زر خوشه گندم خرد نشده باشد
از ریشه پارسی کاسه گری خردماندن ریزه ماندن بزرگ نشدن کودک
کفه آنچه هنگام خرمن ناکوفته بماند یا گاه بیختن درگربال، کوته بالا: زن گازری جامه شویی
گوشت فروشی در فارسی قصابی نای نی
ته نشین روغن
قلاده ک در فارسی: گردنبند آنچه بگردن آویزند گردن بند گلو بند، جمع قلائد (قالاید) : و از آن عقدی ترتیب افتاد که قلاده جید دولت نظام الملکی... تواند بود. گردنبند
((قَ دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
گردن بند، زنجیری که بر گردن حیوانات یا مجرمین می بندند، واحدی برای شمارش گربه سانان
((قَ دَ یا دِ))
فرهنگ فارسی معین
نوعی شعر بلند که دو مصرع بیت اوّل با مصرع های دوم دیگر ابیات هم قافیه است و بیشتر برای بیان مدح و یا ذم و وعظ و حکمت به کار گرفته می شود، جمع قصاید
شعری که حداقل دارای شانزده بیت است که مصراع اول بیت اول با مصراع های دوم همۀ بیت ها هم قافیه است و موضوع آن بیشتر در وعظ، حکمت، حماسه یا در مدح یا ذم کسی یا چیزی است، چکامه
جمع قائد، لشکر کشان جمع قائد (قاید)
شکسته: از چوب یااز نی برگ نو شاخه نو که از خاربن برآید
جمع قاصد، پیکان اسکان جمع قاصد پیکان
قائدها، جلودارها، پیشواها، سردارها، فرمانده سپاه ها، جمع واژۀ قائد