قصیده ها، شعرهایی که حداقل دارای شانزده بیت است که مصراع اول بیت اول با مصراع های دوم همه های بیت ها هم قافیه است و موضوع آن بیشتر در وعظ ها، حکمت ها، حماسه ها یا در مدح یا ذم کسی یا چیزی است ها، چکامه ها، جمع واژۀ قصیده
قصیده ها، شعرهایی که حداقل دارای شانزده بیت است که مصراع اول بیت اول با مصراع های دوم همه های بیت ها هم قافیه است و موضوع آن بیشتر در وعظ ها، حکمت ها، حماسه ها یا در مدح یا ذم کسی یا چیزی است ها، چکامه ها، جمعِ واژۀ قصیده
جمع واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جمع واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جمع واژۀ مصید. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جمع واژۀ مصیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ مصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
جَمعِ واژۀ صید، به معنی شکاراندازیها، خلاف القیاس، چنانکه محاسن جَمعِ واژۀ حسن است. (از غیاث) (از آنندراج) ، جَمعِ واژۀ مِصْیَد. (ناظم الاطباء). آلت صید جانوران. دامها که بدان جانوران را گیرند. و رجوع به مصید شود، جَمعِ واژۀ مِصْیَده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ مَصیده. (ناظم الاطباء). رجوع به مصیده شود
جمع واژۀ قلاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاده شود. - ام القلائد، میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء). - قلائدالخیل، کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل، ای هن کرام، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. (اقرب الموارد). - قلائدالشعر، باقیماندۀ از شعر بر زمانه. (منتهی الارب). اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ قلاده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قلاده شود. - ام القلائد، میانکک زرین در گردن بند. (مهذب الاسماء). - قلائدالخیل، کنایه از بزرگواران. گویند: نساء بنی فلان قلائدالخیل، ای هن کرام، زیرا جز اسب پیشرو نجیب را قلاده به گردن ننهند. (اقرب الموارد). - قلائدالشعر، باقیماندۀ از شعر بر زمانه. (منتهی الارب). اشعاری که بر روزگار بماند و به خاطر نفاستی که داردهمواره محفوظ باشد و فراموش نگردد. (اقرب الموارد)
جمع واژۀ حصیده. دروده ها. درویده ها، حصائد السنه، کلامهای مکروه که موجب رسوائی شود. گفتارهای بیهوده. گفته ها که بدان زیان ببرند. (مهذب الاسماء). الناس حصائد السنتهم، مردمان دروده های زبان خویشند، یعنی گفته های آنان سبب مرگ و قتل ایشان است
جَمعِ واژۀ حصیده. دروده ها. درویده ها، حصائد السنه، کلامهای مکروه که موجب رسوائی شود. گفتارهای بیهوده. گفته ها که بدان زیان ببرند. (مهذب الاسماء). الناس حصائد السنتهم، مردمان دروده های زبان خویشند، یعنی گفته های آنان سبب مرگ و قتل ایشان است
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه قلاید در فارسی، جمع قلاده، گردنبندها قلاده گردن بند ها گلوبندها: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است. . ، جمع قلاده
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه قلاید در فارسی، جمع قلاده، گردنبندها قلاده گردن بند ها گلوبندها: و فراید قلاید رشید الدین و طواط که گوش و گردن آفاق بدان متحلی است. . ، جمع قلاده