معرب کجاوه. (رحلۀ ابن جبیر). و لهم ایضاً فی مراکبهم علی الابل قباب تظلهم بدیهالمنظر، عجیبهالشکل، قد نصبت علی محامل من الاعواد یسمونها القشاوات و هی کالتوابیت المجوفه هی لرکابها کالامهده للاطفال. (رحلۀ ابن جبیر). ج، قشاوات
معرب کجاوه. (رحلۀ ابن جبیر). و لهم ایضاً فی مراکبهم علی الابل قباب تظلهم بدیهالمنظر، عجیبهالشکل، قد نصبت علی محامل من الاعواد یسمونها القشاوات و هی کالتوابیت المجوفه هی لرکابها کالامهده للاطفال. (رحلۀ ابن جبیر). ج، قشاوات
جایی است در قسمتهای بالای نجد، و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط میباشد. (از معجم البلدان). (یوم...) جنگی است مر بنی شیبان را بر سلیطبن یربوع، و آن را یوم نعف سویقه نامند. جریر درباره آن گوید: بئس الفوارس یوم نعف سویقه و الخیل علویه علی بسطام. (از مجمع الامثال میدانی)
جایی است در قسمتهای بالای نجد، و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط میباشد. (از معجم البلدان). (یوم...) جنگی است مر بنی شیبان را بر سلیطبن یربوع، و آن را یوم نعف سویقه نامند. جریر درباره آن گوید: بئس الفوارس یوم نعف سویقه و الخیل علویه علی بسطام. (از مجمع الامثال میدانی)
پوست از درخت بازکرده. (منتهی الارب) ، آنچه از پوست باز کردن و رندیدن آن برافتد. (منتهی الارب) ، رندش روده ها و پاره های پوست که از روده هاء خداوند سحج بیرون آید. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی) : و اسهال که با قشاره بود بیشتری از قروح معده بود... و اگر از روده های برسوئین باشد قشاره باریک و خرد بود و اگر از روده های فروسوئین باشد قشاره غلیظ و بزرگ بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
پوست از درخت بازکرده. (منتهی الارب) ، آنچه از پوست باز کردن و رندیدن آن برافتد. (منتهی الارب) ، رندش روده ها و پاره های پوست که از روده هاء خداوند سحج بیرون آید. (از ذخیرۀ خوارزمشاهی) : و اسهال که با قشاره بود بیشتری از قروح معده بود... و اگر از روده های برسوئین باشد قشاره باریک و خرد بود و اگر از روده های فروسوئین باشد قشاره غلیظ و بزرگ بود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)