جمع واژۀ قشع، به معنی پاره ای از چرم خشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ قشعه. رجوع به قشع و قشعه شود، لتۀ پاره. گویند: ما علیه قشاع، ای قزاع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، رقعه توضع علی النجاش عند خرزالابزیم. (اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ قشع، به معنی پاره ای از چرم خشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، جَمعِ واژۀ قَشْعه. رجوع به قشع و قَشْعه شود، لتۀ پاره. گویند: ما علیه قشاع، ای قزاع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، رقعه توضع علی النجاش عند خرزالابزیم. (اقرب الموارد)
جمع قلعه، از ریشه پارسی کلات ها برفک ازبیماری ها، خاک کلنبه (قلنبه)، گل تراشه دورغگو، چفته زن، پاسبان، مرده دزد، دندان کش جمع قلعه دژها: یمین - الدوله... بسیاری دیگر بقلاع بازداشت
جمع قلعه، از ریشه پارسی کلات ها برفک ازبیماری ها، خاک کلنبه (قلنبه)، گل تراشه دورغگو، چفته زن، پاسبان، مرده دزد، دندان کش جمع قلعه دژها: یمین - الدوله... بسیاری دیگر بقلاع بازداشت