جدول جو
جدول جو

معنی قسطنیل - جستجوی لغت در جدول جو

قسطنیل
شاه بلوط است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطل و قسطانیا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ)
جمع واژۀ قسطال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قسطال شود، جمع واژۀ قسطول. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قسطول شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
نسبت است به قسطل. (اللباب). رجوع به قسطل شود
لغت نامه دهخدا
(قَ طَلْ لی ی)
نسبت است به قسطله. (معجم البلدان). رجوع به قسطله شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
غبار. (منتهی الارب). غبار ساطع. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل و قسطال و قسطلان شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
ارزیر. رصاص. (برهان) (ناظم الاطباء). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایۀ شهرستان قزوین واقع در 40 هزارگزی باختر معلم کلایه و 51 هزارگزی راه شوسه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 221 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و فندق و زغال اخته. شغل اهالی زراعت و مکاری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
آوازدار. (از منتهی الارب). باآواز. (اقرب الموارد) : نهرقسطال، جوی باآوازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
غبار. (منتهی الارب). گرد و غبار. (ناظم الاطباء). غبار ساطع. (اقرب الموارد). ج، قساطیل. (ناظم الاطباء). رجوع به قسطل و قسطلان و قسطول و قساطیل شود
لغت نامه دهخدا
(قِ)
پدر قبیله ای است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قُ / قَ نی یَ)
گیاه و دانه هرچه باشد، یا جز گندم و جو و انگور و خرما، یا دانه ای که به پختن درآید، و نزد شافعی عدس و ماش و باقلا و کاردس (گاورس) و نخود است. (منتهی الارب) ، پارچه های بافته از پنبه. (اقرب الموارد). رجوع به قطنی شود، علف و سبزه تابستانی. ج، قطانی ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ نی یَ)
نسبت است به قطنا. (معجم البلدان). رجوع به قطنا شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
جمع واژۀ قاطن در حالت نصبی و جرّی. رجوع به قاطن شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
محمد بن مفضل بن عروه بن خالد بن زید بن زیاد بن میمون رازی. مولی علی بن ابی طالب (ع) و از راویان است. وی از محمد بن خالد بن حرمله عبدی و هدبه بن خالد و جز آنان روایت کند و از او حمزه بن عبدالله مالکی و محمد بن مخلد و ابوبکر شافعی و ابن ابی حاتم و جز ایشان روایت دارند. وی مردی راستگو بود. (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ ری ی)
تن دار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جسیم. (اقرب الموارد) ، مرد نقاد دانا. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). جهبذ. (مهذب الاسماء) ، جداکننده سره و نبهره. (منتهی الارب). منتقدالدراهم. (اقرب الموارد). ج، قساطره. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). کسی که درهم و دینار را نقد کند. (ناظم الاطباء). صیرفی. صراف
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
قوس قزح. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قسطان و قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ نی ی)
نسبت است به قسطانه، و آن را کشتانه نیز خوانند. (اللباب). رجوع به قسطانه شود
لغت نامه دهخدا
شاه بلوط است که به عربی بلوطالملک نامند. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به قسطل و قسطنیل شود
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ لَ)
سر نره یا نره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و این لغتی است در قسطبینه. (منتهی الارب). رجوع به قسطبینه شود
لغت نامه دهخدا
اثرج است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
رصاص ابیض است که آن را قلعی نیز نامند. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ)
سنگ طیب سای. (منتهی الارب). سنگی که در روی آن بوی خوش سایند. (ناظم الاطباء). سنگ عطار که بر آن بوی خوش ساید. (مهذب الاسماء). صلائهالطیب. (اقرب الموارد). صلایهالطیب. (المزهر سیوطی) ، درختی است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ریشه این کلمه از قسطنس است که پس از اشباع به این صورت درآمده است. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). و رجوع به فهرست مخزن الادویه شود
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی)
نخستین امپراطور رومی مسیحی و بنیادگذار قسطنطنیه (استانبول) است (274- 337 میلادی). وی در نیسوس (نیش، در یوگسلاوی) به دنیا آمد. پدرش کونستانتینوس امپراطور و مادرش هیلانه از نژاد آرامی سوریه بود. هنگامی که پدرش در شهر یوک در انگلستان به سال 406 م. بدرود زندگی گفت قسطنطین در ارتش به کفایت و دلاوری ممتاز بود و ازاینرو او را برای جانشینی پدر دعوت کردند و گردنکشان دیگر به حکومت او بر بریتانیا و فرانسه اعتراف کردند ولی مکسنتیوس امپراطور شریک در روم به جنگ با فرانسه کمر بست و در کنار پل ملفیان نزدیک روما قسطنطین غلبه کرد و یگانه امپراطور مغرب زمین گردید. گویند وی در این جنگ بر فراز خورشید صلیبی را مشاهده کرد به این عبارت: ’با این علامت پیروز میشوی’. او به سال 313 میلادی بخشنامه ای صادر کرد و مذهب مسیح را در سراسر کشور خود مباح ساخت و در سال بعد اسقف های غرب را به انجمن ارلس خواند. در سال 323 میلادی لیسینیوس امپراطور شرق شکست خورد و قسطنطین امپراطور بزرگ و یگانه جهان روم گردید. وی قدرت امپراطور را گسترش داد و قانونی وضع کرد که کشاورزان و کارگران را به نوعی از رژیم طبقاتی به هم مربوط میسازد. وی کلیسا را به دولت پیوند داد و ریاست نخستین انجمن کلیسائی را به عهده گرفت (انجمن نیقیا به سال 325 میلادی) و در همان مجمع قانون ایمان نیقی را اعلان کرد. و به سال 330م. پایتخت را به ده بیزنطیوم در کنار بوسفور منتقل ساخت و آن را وسعت و آبادی داد و به نام قسطنطنیه خواند. وی در سالهای آخر زندگانی خود برای دفاع از حدود فرات به پا خاست و با ایرانیان روبه رو شد و در نیکومیدیا بدرود زندگی گفت. (از الموسوعه العربیه). قسطنطین اول ملقب به کبیر
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی)
نام کتابی است که لوقای حکیم در کیش آتش پرستی تصنیف کرده بود. و در جای دیگر به جای لوقا، ابوالقاسم نوشته بود، واﷲاعلم. (از برهان). معین در حاشیۀ برهان آرد: چنین کتابی درفهرستهای کتب نیامده، و این معنی را از تخلیط مفهوم قسطا استخراج کرده اند. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَ طی نی یَ)
نام شهری است مشهور از ملک روم به غایت عظیم به نام بانی آن شهر که پسر هرقل پادشاه روم باشد. و آن را قسطنطنیه نیز گویند. (برهان) :
به قسطنطنیه فزون زین سپاه
ندارم که دارند کشور نگاه.
فردوسی.
به قسطنطین برند از نوک کلکم
حنوط و غالیه موتی و احیا.
خاقانی.
اگرنه بنده نوازی از آن طرف بودی
که زهره داشت که دیبا برد به قسطنطین ؟
سعدی.
رجوع شود به استانبول، و مجمل التواریخ ص 15، 60، 134، 135، 306، 445، 471، 473، 474، 481، 486، 487، 494 و القفطی و حبیب السیر چ سنگی ج 1 ص 171، 272، 288
لغت نامه دهخدا
(سَ)
درازبالا. (آنندراج). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
حسن بن علی ازدی، مکنی به ابوعبدالغنی. از راویان است. وی از مالک و راویان ثقۀ دیگرروایت کند و در احادیث آنان وضع نماید. (اللباب). روات در تاریخ اسلام، تنها به افرادی اطلاق نمی شود که به نقل احادیث پرداخته اند بلکه این افراد در زمینه تأثیرگذاری بر رشد و گسترش علم حدیث نیز نقش کلیدی داشته اند. آنان با سفر به مناطق مختلف و ملاقات با راویان دیگر، به طور گسترده ای تلاش کردند تا احادیث صحیح را گردآوری کنند و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل نمایند. در این فرآیند، روات به نگهبانان اصلی سنت نبوی تبدیل شدند.
احمد بن محمد بن دراج، مکنی به ابوعمر. از ادیبان است. وی کاتب انشاء ابن ابی عامر و از شاعران است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قسطیر
تصویر قسطیر
ارزیز رصاص
فرهنگ لغت هوشیار
از ریشه لاتینی پنبه ای پارچه پنبه ای، چاش (غله ّ پاک کرده) چاش پختنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطال
تصویر قسطال
گردخاک
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته شابلوت از گیاحان شاه بلوط. یا قسطنه هندی. شاه بلوط هندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطنین
تصویر قاطنین
جمع قاطن، ماندگاران باشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنطیل
تصویر سنطیل
دراز بلند دراز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطانیه
تصویر قسطانیه
یونانی تازی گشته شابلوت از گیاهان شاه بلوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطی
تصویر قسطی
پسادست، گاهانه، ماهانه
فرهنگ واژه فارسی سره