سیف قساسی، شمشیر منسوب به کان آهن قساس. (ناظم الاطباء). شمشیری است منسوب به قساس، و هو موضع للحدید بارمینیه. (مهذب الاسماء) نسبت است به قساس. (ناظم الاطباء). رجوع به قساس شود
سیف قساسی، شمشیر منسوب به کان آهن قساس. (ناظم الاطباء). شمشیری است منسوب به قساس، و هو موضع للحدید بارمینیه. (مهذب الاسماء) نسبت است به قساس. (ناظم الاطباء). رجوع به قُساس شود
صورت خوب و روی نیکو را گویند. (برهان). ظاهراً این اشتباه از غلط خواندن شعر نصاب عارض شده در این بیت: ریه شش، قفا هیره و وجه روی فخذ ران، عقب پاشنه، رجل پای. که قفا به معنی هیره یعنی پس گردن است. و این لغتی است در فارسی قدیم و صاحب برهان هر دو کلمه را با یکدیگر ترکیب نموده و یکی پنداشته و آن را به معنی صورت و روی خوب ضبط کرده است. (مقدمۀ برهان از معین). رجوع به هیره و هیزه شود. هیره گویند که کلمه فارسی است به معنی پس گردن و قفا، و استناد به ابونصر فراهی کنند که گوید: ریه شش، قفا هیره و وجه روی فخذ ران، عقب پاشنه، رجل پای. لیکن کلمه هیره در هیچ جا دیده و شنیده نشده است و معنی این جزء بیت هم معلوم نیست. ادیب پیشاوری میفرمودند هیزه در نواحی پیشاور به معنی پشت و قفاست و کلمه حیز به معنی اهریمنی آن نیز از اینجاست، و لفظ حیره یا هیرۀ شعر نصاب الصیبان را نیز همین کلمه میدانستند. (یادداشت مؤلف)
صورت خوب و روی نیکو را گویند. (برهان). ظاهراً این اشتباه از غلط خواندن شعر نصاب عارض شده در این بیت: ریه شُش، قفا هیره و وجه روی فخذ ران، عقب پاشنه، رجل پای. که قفا به معنی هیره یعنی پس گردن است. و این لغتی است در فارسی قدیم و صاحب برهان هر دو کلمه را با یکدیگر ترکیب نموده و یکی پنداشته و آن را به معنی صورت و روی خوب ضبط کرده است. (مقدمۀ برهان از معین). رجوع به هیره و هیزه شود. هیره گویند که کلمه فارسی است به معنی پس گردن و قفا، و استناد به ابونصر فراهی کنند که گوید: ریه شش، قفا هیره و وجه روی فخذ ران، عقب پاشنه، رجل پای. لیکن کلمه هیره در هیچ جا دیده و شنیده نشده است و معنی این جزء بیت هم معلوم نیست. ادیب پیشاوری میفرمودند هیزه در نواحی پیشاور به معنی پشت و قفاست و کلمه حیز به معنی اهریمنی آن نیز از اینجاست، و لفظ حیره یا هیرۀ شعر نصاب الصیبان را نیز همین کلمه میدانستند. (یادداشت مؤلف)
غافل و فراموشکار، (آنندراج) (مهذب الاسماء) (غیاث)، فراموشکار، ج، ساهون، (مهذب الاسماء) : و گفت ای که گفتی توانگران مشتغل اند و ساهی و مست ملاهی، (گلستان)، ای پسر گر ملازم شاهی نتوان بود غافل و ساهی، اوحدی
غافل و فراموشکار، (آنندراج) (مهذب الاسماء) (غیاث)، فراموشکار، ج، ساهون، (مهذب الاسماء) : و گفت ای که گفتی توانگران مشتغل اند و ساهی و مست ملاهی، (گلستان)، ای پسر گر ملازم شاهی نتوان بود غافل و ساهی، اوحدی