جدول جو
جدول جو

معنی قساس - جستجوی لغت در جدول جو

قساس
(قُ)
کان آهن است به ارمینیه و شمشیرهای قساسیه بدان منسوب است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قساس
(قَسْ سا)
نمام. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قساس
(قَ)
ابن ابی معدیکرب. شاعری است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قساس
(قُ)
کوهی است از بنی نمیر. و گویند کوهی است از بنی اسد و در آنجا معدن آهن است و شمشیرهای قساسی بدانجا منسوب است. جریر گوید قساس به ضم قاف یا فتح آن معدن عقیق است در یمن. (معجم البلدان). کوهی است به دیار بنی نمیر. (منتهی الارب). نام کوهی است در یمن که آن را به عربی عقیق میگویند و معدن عقیق نیز آنجاست، و بعضی گویند قساس نام موضعی است در دیار (ارمینیه) و کان آهن آنجاست. (برهان)
لغت نامه دهخدا
قساس
سخن چینی
تصویری از قساس
تصویر قساس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قسام
تصویر قسام
بسیار قسمت کننده، بسیار بخش کننده، بسیار بهره دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قساسی
تصویر قساسی
مربوط به قساس مثلاً شمشیر قساسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حساس
تصویر حساس
کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت می شود، ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکس العمل نشان می دهد، کنایه از مهم مثلاً موقعیت حساس، دارای گیرایی قوی مثلاً شامۀ حساس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قواس
تصویر قواس
کمان ساز، کمان فروش، کمان دار، کمانگیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط، ریشۀ گیاهی بی ساقه با برگ های پهن و ضخیم، با رنگی مایل به زرد و طعم شیرین که در طب به کاربرد دارد، کوشنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
برسی چیزی با روی چیز دیگر از روی مشابهت، سنجش، مقایسه، اندازه گیری، گمان، اندازه
قیاس مع الفارق: قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بی آنکه مناسبت و اشتراکی میان آن دو باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اساس
تصویر اساس
پی، بنیاد، پایه، شالوده
فرهنگ فارسی عمید
(قُ)
سیف قساسی، شمشیر منسوب به کان آهن قساس. (ناظم الاطباء). شمشیری است منسوب به قساس، و هو موضع للحدید بارمینیه. (مهذب الاسماء)
نسبت است به قساس. (ناظم الاطباء). رجوع به قساس شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
نام درختی بزرگ است که میوۀ بی هستۀ گردی دارد که دارای شیرۀ کم شیرینی است و با آن چسب سازند. (از دزی ج 2 ص 605)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عساس
تصویر عساس
گزیر (عسس) شبگرد، گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته ترکی تازی گشته از قوتاس غژغا غژغاو گجگاو کژگاو گاوختایی نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسقس
تصویر قسقس
شیربیشه
فرهنگ لغت هوشیار
شتابنده شتاب رو، رهبررهنما، سختی، گرسنگی، سختی سرما، ریسمان، تیغ کند، شب تار، شیربیشه
فرهنگ لغت هوشیار
قسطاس ترازو کپان ترازو کپان: بقسطاسی بسنجم راز موبد که جو سنگش بود قسطای لوقا. (خاقانی. عبد. 24)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسام
تصویر قسام
حسن، جمال، خوبی صورت
فرهنگ لغت هوشیار
فردی از قوم قزاق، سرباز سواره نظام روسی (در عهد تزارها و اواخر قاجاریه)، سرباز ایرانی که تحت تعلیمات صاحبمنصبان روسی تربیت شده به لباس روسی ملبس بودند (اواخر قاجاریه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قسطس
تصویر قسطس
قسط بنگرید به قسط قسط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حساس
تصویر حساس
بسیار حس، سخت ادارک، دریابنده، تیزحس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طساس
تصویر طساس
از ریشه پارسی تشتگر تشت ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جساس
تصویر جساس
بسیار تجسس کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آساس
تصویر آساس
اسس، بنیادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دساس
تصویر دساس
بسیار مکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساس
تصویر بساس
جمع بسبس، زمین های خشک شخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقساس
تصویر مقساس
داروش از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قساسی
تصویر قساسی
شمشیری راگویندکه آهن آن ازقساس باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قساح
تصویر قساح
خشک و سخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اساس
تصویر اساس
بنیاد، پایه، شالوده، زیرساخت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قیاس
تصویر قیاس
سنجش، هم سنجی، فرا سنجی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حساس
تصویر حساس
دلنازک، زودرنج، زودکنش
فرهنگ واژه فارسی سره