گشنیز که نوعی از دیگ افزار و آن بری و بستانی باشد و معرب است. (منتهی الارب) (آنندراج). نباتی است از دیگ ابزارها و بری و بستانی دارد و بذرش را جلجلان گویند و به لغت یمن تقده نامند. کلمه معرب کبر کلدانی است. (از اقرب الموارد). گشنیز و آن رستنی باشد معروف سرد و تر است در آخر درجۀ اول. گویند چهل درم عصارۀ آن کشنده باشد و گویند عربی است. (برهان). به فارسی گشنیز نامند و بری و بستانی میباشد بری او برگش ریزه و مایل به زردی و تخمش کوچکتر و هردو عدد بهم ملاصق می باشد و در جمیع افعال قویتر از بستانی و از آن زبونتر است و بری وبستانی او مرکب القوی است. (تحفه)
گشنیز که نوعی از دیگ افزار و آن بری و بستانی باشد و معرب است. (منتهی الارب) (آنندراج). نباتی است از دیگ ابزارها و بری و بستانی دارد و بذرش را جلجلان گویند و به لغت یمن تَقدَه نامند. کلمه معرب کُبُر کلدانی است. (از اقرب الموارد). گشنیز و آن رستنی باشد معروف سرد و تر است در آخر درجۀ اول. گویند چهل درم عصارۀ آن کشنده باشد و گویند عربی است. (برهان). به فارسی گشنیز نامند و بری و بستانی میباشد بری او برگش ریزه و مایل به زردی و تخمش کوچکتر و هردو عدد بهم ملاصق می باشد و در جمیع افعال قویتر از بستانی و از آن زبونتر است و بری وبستانی او مرکب القوی است. (تحفه)
پر زاید راست که بر سر ماکیان و جز آن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به قنبرانیه شود لغتی است در قبره. (منتهی الارب). ابوالملیح. چکاوک. رجوع به قبره و قبر شود
پر زاید راست که بر سر ماکیان و جز آن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به قنبرانیه شود لغتی است در قبره. (منتهی الارب). ابوالملیح. چکاوک. رجوع به قبره و قبر شود
دهی از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در 12 هزارگزی جنوب تکاب و 6 هزارگزی باختر راه ارابه رو تکاب به بیجار. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 301 تن. آب آن ازچشمه سارها و محصول آن غلات و حبوبات و کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از دهستان حومه بخش تکاب شهرستان مراغه واقع در 12 هزارگزی جنوب تکاب و 6 هزارگزی باختر راه ارابه رو تکاب به بیجار. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل سالم است. سکنۀ آن 301 تن. آب آن ازچشمه سارها و محصول آن غلات و حبوبات و کرچک. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)