جدول جو
جدول جو

معنی قریعی - جستجوی لغت در جدول جو

قریعی
(قُ رَ)
نسبت است به قریع. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قریع شود
لغت نامه دهخدا
قریعی
(قُ رَ)
محمد بن عبدالرحمان بغدادی، معروف به ابن قریعه و مکنی به ابوبکر. منسوب است به جد خود نه به قریع. وی قاضی سندیه و جز آن از توابعبغداد بوده و نوادر عجیبی تدوین کرده است. در جمادی آلاخر سال 367 هجری قمری در شصت وپنج سالگی وفات یافت. (اللباب فی تهذیب الانساب). و رجوع به ابن قریعه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قریع
تصویر قریع
سید، مهتر، پهلوان، حریف، هم نبرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قریشی
تصویر قریشی
از قبیلۀ قریش
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
نسبت است به قریح بن منخل بن ربیعه بن قبیصه، و آن تیره ای است از سامه بن لؤی. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
شتربچه، شترکرۀ آبله ریزه برآمده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). فضیل. (اقرب الموارد). ج، قرعی ̍. (منتهی الارب) ، گشنی که آن را برای گشنی برگزیده باشند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). مقارع. (اقرب الموارد) ، مغالب، مغلوب، سید. (اقرب الموارد) ، مهتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). برگزیده، غلبه کننده در مقارعه. (اقرب الموارد). حریف. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
ابن عوف بن کعب بن سعد بن زیدمناه بن تمیم. تیره ای است از تمیم که مردم بسیار و از جمله بنوآنف الناقه به او منسوبند. (اللباب فی تهذیب الانساب) (منتهی الارب). رجوع به قریعی شود
قریعبن حرث بن نمیربن عامر بن صعصعه، و نسبت به آن قریعی است. تیره ای است از قیس بن عیلان. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قریعی شود
لغت نامه دهخدا
(قِرْ ری)
فعیل است برای مبالغه. (اقرب الموارد). سید. (اقرب الموارد). مهتر و سید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ یی ی)
نسبت است به قریه. قروی ّ. (اقرب الموارد). باشندۀ قریه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ عا)
جمع واژۀ قریع. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). شترکره های آبله ریزه برآمده. (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
ابومحمد حسن شریعی. از صحابۀ امام دهم و یازدهم بود و او اول کسی است که بعد از امام یازدهم به ادعای بابیت برخاسته و به الحاد و کفر منسوب شده و توقیعی در لعن او صادر شده است. پیروان او را شریعیه می گویند. (از خاندان نوبختی ص 235). رجوع به شریعیه شود
لغت نامه دهخدا
ابومحمد بن محمد بن عبدالله اشبیلی از دانشمندان است و تألیفاتی دارد. او راست: الایماء الی مذاهب السبعه القراء. وی بسال 553 ق. وفات کرد. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
محمد بن عمر بن حسین، مکنی به ابوالحسن. از محدثان است. وی از ابوالعباس احمد بن محمد بن عبدالعزیز روایت کند و تاریخی از بغداد گرد آورده. تولدش به سال 546 هجری قمری اتفاق افتاد. او به قطیعۀ عجم منسوب است. (معجم البلدان). رجوع به قطیعۀ عجم شود
احمد بن عمر بن حسین، مکنی به ابوالعباس. یکی از فقیهان و واعظان حنبلی است و به قطیعۀ عجم منسوب است. (معجم البلدان). رجوع به قطیعۀ عجم شود
اسماعیل بن ابراهیم بن معمر. یکی ازروات ثقه و بغدادی است. گویند وی به قطیعۀ ربیع منسوب است. (معجم البلدان). رجوع به قطیعۀ ربیع شود
لغت نامه دهخدا
(قَ بی ی)
نسبت است به ابوقریبه که نام مردی است. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ بی ی)
نسبت است به قریبه. (اللباب). رجوع به قریبه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ثا)
قریثاء. (ناظم الاطباء). رجوع به قریثاء شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
خالد بن ربیعه بن قطن بن قریح. از نامداران تیره قریحی است. وی به دست منصور به قتل رسید. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
نسبت است به قریش
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
عثمان بن عبدالله بن حکیم بن قرین. از فقیهان است. مادرش سکینه دختر حسین بن علی است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). ابن اثیر گوید: مؤلف انساب عثمان و موسی بن جعفر بن قرین را دو تن دانسته درحالی که چنین نیست و قرین لقب عثمان بن عبدالله اول است و او جد موسی بن جعفر و نسب او چنین است: موسی بن جعفر بن عثمان، ملقب به قرین. (اللباب). رجوع به قرینی (موسی...) شود
موسی بن جعفر بن قرین عثمانی. از محدثان و از مردم بغداد است. وی از ربیع بن سلیمان و بکاربن قتیبه و جز ایشان روایت کند و از او دارقطنی روایت دارد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی (عثمان...) شود
لغت نامه دهخدا
(فُ رَ عی ی)
منسوب به فریع که بطنی است از عبدالقیس. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُ زَ)
نسبت است به قزیع. (اللباب). رجوع به قزیع شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
زکریا بن منظور بن عتبه بن ثعلبه بن ابومالک. از محدثان و از مردم مدینه است. وی از ابوجازم احادیثی بی اصل و مخدوش روایت کرده است و بدین جهت احادیث او را کسی نقل نکند. (از انساب سمعانی). محدثان در تاریخ اسلام به عنوان پیشگامان علم حدیث شناخته می شوند که در زمینه تشخیص احادیث صحیح از غیرصحیح، به تبحر رسیدند. این افراد با دقت فراوان در مورد اسناد روایات، ویژگی های راویان و شرایط نقل حدیث تحقیق می کردند تا از تحریف و اشتباهات جلوگیری کنند. مهم ترین ویژگی یک محدث این است که توانایی تحلیل دقیق احادیث را داشته باشد و با رعایت معیارهای علمی، روایت های صحیح را از ضعیف تمییز دهد.
عطیه. وی را در جنگ نی در زمرۀ اسیران به حضور یزدشعمر بردند. مجاهد و بعضی دیگر از او روایت دارند. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ)
نسبت است به قرین. (اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به قرین شود
لغت نامه دهخدا
(قُ زَ)
ربیع بن قزیع. از تابعیان است. وی از ابن عمر روایت کند و شعبه از او روایت دارد. (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(قَ نی ی)
نسبت است به قرینه بن سوید دهقان نسفی بزدی، از مردم بزده، جد ابوطلحه منصور بن محمد. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). رجوع به قرینی منصور شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ)
قرین بن سهل بن قرین. از محدثان است. وی از پدرش سهل روایت کند و پدرش از ابن ابی ذئب. (اللباب فی تهذیب الانساب). و محمد بن غالب از قرین بن سهل روایت دارد. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
نسبت است به قرین جد قرین بن سهل بن قرین. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). و رجوع به قرینی (قرین بن سهل...) شود
لغت نامه دهخدا
(قَ)
منصور بن محمد بن علی بن قرینه بن سوید دهقان، مکنی به ابوطلحه. از مردم بزده و از محدثان است. وی ازمحمد بن اسماعیل بخاری کتاب جامع صحیح را روایت کند. او از ثقات روات بوده و به سال 329 هجری قمری وفات یافته است. (اللباب فی تهذیب الانساب) (انساب سمعانی). محدث در اصطلاح اسلامی به فردی گفته می شود که با استفاده از علم حدیث، روایات پیامبر اسلام (ص) را جمع آوری و بررسی کرده و پس از تحلیل دقیق اسناد و متن ها، روایات صحیح را به دیگران منتقل می کند. در حقیقت، این فرد به عنوان یک نگهبان علمی، سنت نبوی را به دقت ثبت و حفظ کرده است تا از تحریف و تغییر آن جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ ظی ی)
نسبت است به قریظه. رجوع به قریظه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ)
ابن هلال قریعی. نام یکی از دوتن حریش نام که هر دو صحابی بوده اند و بقول صاحب حماسه حریش بن هلال شاعر بوده است. (قاموس الاعلام ترکی). صحابه کسانی هستند که با حضرت محمد (ص) زیسته اند، تعالیم او را به خوبی درک کرده اند و در مسیر نشر دین اسلام کوشیده اند. شناخت ویژگی های اخلاقی و تاریخی این افراد برای پژوهشگران اسلامی اهمیت بسزایی دارد. واژه ’صحابی’ نشان دهنده نزدیکی معنوی و تاریخی با پیامبر است.
لغت نامه دهخدا
آبله ریزه، مهتر بزرگ مردم، هماورد، گشن برگزیده سرور قوم مهتر، همارود حریف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیعی
تصویر قلیعی
مرغ ابلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریشی
تصویر قریشی
وابسته به قریش منسوب به قریش از قبیله قریش قرشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریعه
تصویر قریعه
برگزیده خواسته، بهترین جای خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریع
تصویر قریع
((قَ))
سرور قوم، مهتر
فرهنگ فارسی معین