- قریحت
- طبیعت طبع، ادراک اندر یافت، طبع شعر و نویسندگی: تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم، جمع قرایح (قرائح) قریحه خراشیدن، بقریحه خود فشار آوردن: متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده
معنی قریحت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
استعداد، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول هر چیز
ذوق، طبع
زخمی خسته، پاک ناب
آب فسرده
مجروح، زخمی