- قروح
- قرح ها، قرحه ها، جمع واژۀ قرح
معنی قروح - جستجوی لغت در جدول جو
- قروح
- جمع قرح، زخم ها جمع قرح ریشها زخمها
- قروح ((قُ))
- جمع قرح، ریش ها، زخم ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سده ها
گشاده گام: کسی که گشاد گشاد راه میرود گشاد فراخ
داروی خشک سوده یا کوفته پراکندنی پاشیدنی در چشم و جراحات ذریره جمع ذرورات، نوعی بوی خوش عطر ذریره جمع اذره. کاغنه از جانوران
پشته خرد
بمعنی زخم ها، جمع جرح
شبانگاه رفتن
چرا کردن
جمع شرح، زنده ها گزاره ها (اسم جمع شرح: در شروح متعدد مثنوی چنین آمده
جمع صرح، کوشک ها کاخ های بلند
راحت رساننده، خوشی دهنده
قرض ها، وام ها، دین ها، جمع واژۀ قرض
نوعی مسکوک رایج در بعضی کشورهای عربی
آب خالص و پاکیزه، زمینی که در آن آب و درخت نباشد
قرن ها، پاره ای از زمان ها، بالای کوه ها، جمع واژۀ قرن
لگد زدن: اسپ، کمان نیکو سرد بازاری
افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز
مگس، چاه لب پر
زشتی، زشت گردیدن
آب صاف پاکیزه بی آمیختگی چیزی
ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی ترپک هلناک آب کشک جوشیده ترف (گویش نایینی) ترکی پینوک چیزی است که از دوغ بدست آید و آن چنین است که دوغ را جوش دهند تا بسته شود باز بدست بر هم زنند تا ترشتر گردد پینو
ماده شتر درازپا، خرمابن دراز، آفتاب رو، زمین کاشت
کپی بزرگ سگسر از جانوران
کپی فربه چادر
زخمی خسته، پاک ناب
از ریشه سریانی روستایی ده نشین
جمع قرن
دیدبانی که در برج و باروی اطراف شهر و جاده ها بمراقبت پردازد، سربازی که در محلی بکشیک پردازد نگاهبان مستحفظ پاسدار، میر کشاری که صید را از دور ببیند و تشخیص دهد، فوجی که از پیش رود مقدمه طلایع طلایه جلودار یا پیش قراول
ترکی بازداشتن، بازداشته ویژه کرد، خشک بازی سدر که درآن 40 خط کشند و سنگریزه ها بصف نهند
چاه کم آب، گوسفندپشکی (پشک قرعه)
ترکی قروت بنگرید به قروت، جمع قرط، گوشوارگان بناگوش
جمع قرض، وام ها جمع قرض وامها، جمع قروضات
لگام تنگ