- قرنیه
- قسمتی از پرده صلبیه که در جلو چشم قرار دارد و شفاف است
معنی قرنیه - جستجوی لغت در جدول جو
- قرنیه ((قَ یِّ))
- لایه شفافی که در جلو چشم قرار دارد و نور را از خود عبور می دهد
- قرنیه
- بخشی از پردۀ صلبیه که در جلو چشم قرار دارد و کاملاً شفاف است و نور را به سهولت از خود عبور می دهد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رخبام
پارسی تازی گشته ترانه ترانه خواندن، شاداندن، پیچ دادن آوا
از ریشه لاتینی نان تنوری کاک نان کلیچه گرد و بزرگ، جمع فرانی
برگرفته از قرناس تازی رخبام جدولی که از آجر یا سیمان در جهت خارجی ایوان بشکل پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره مانند حاشیه یا سایبان سازند
نشانه ای که برای انسان مانند دلیل باشد جهت پی بردن به امری
از ریشه لاتینی پنبه ای پارچه پنبه ای، چاش (غله ّ پاک کرده) چاش پختنی
فرانسوی ریزه سنج اسبابی که برای اندازه گیری اجسام بادقت 10، 1 میلیمتر بکار رود
((قَ))
فرهنگ فارسی معین
سایه بانی که از آجر و سیمان بالای پنجره ها و درهای ساختمان می سازند، نوار باریکی از سنگ، موزاییک و مانند آن در پایین دیوار که برای پیشگیری از کثیف شدن آن نصب می کنند
چیزی که از جهت پی بردن به امری یا رسیدن به مراد و مقصد مانند دلیل باشد، علامت، نشانه، نظیر، مانند
پیش آمدگی باریک بالای در و پنجره شبیه حاشیه یا سایبان که از آجر یا سیمان می سازند
مال کسب شده و به دست آمده
قره نی بنگرید به قره نی
دهکده، شهر، هر جائی که مسکن و ماوای مردمان باشد و دارای بناهای چندی بود، متصل بهم
آبادی بزرگی که دارای خانه های بسیار و مزارع باشد
روستا، ده، دیه، آبادی، دهکده، کل، رستاق
روستا، ده، دیه، آبادی، دهکده، کل، رستاق