جدول جو
جدول جو

معنی قرمزی - جستجوی لغت در جدول جو

قرمزی
هرچه با رنگ قرمز رنگ شده باشد، سرخ رنگ
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
فرهنگ فارسی عمید
قرمزی
(قِ مِ)
نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. (از اقرب الموارد).
- قرمزی روز، کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رسد. (مجموعۀ مترادفات ص 272)
لغت نامه دهخدا
قرمزی
از ریشه سنسکریت قرمزی در فارسی: خیری سوری قرمز بودن سرخی. یا قرمزی روز. شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار
قرمزی
((قِ مِ))
منسوب به قرمز، دیبای نازک سرخ رنگ
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
فرهنگ فارسی معین
قرمزی
احمرارٌ
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به عربی
قرمزی
Reddish, Reddishness, Redness
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
قرمزی
rougeâtre, rougeur
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قرمزی
سرخ کردنی، سرخ رنگ سرخ رنگی
فرهنگ گویش مازندرانی
قرمزی
rötlich, Rötung
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به آلمانی
قرمزی
লালচে , লালচে
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به بنگالی
قرمزی
avermelhado, vermelhidão
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
قرمزی
красноватый , покраснение
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به روسی
قرمزی
سرخی مائل , سرخی
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به اردو
قرمزی
nyekundu kidogo, wekundu
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
قرمزی
สีแดงอมชมพู , ความแดง
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به تایلندی
قرمزی
czerwonawy, zaczerwienienie
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به لهستانی
قرمزی
kırmızımsı
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
قرمزی
赤みを帯びた , 赤み
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
قرمزی
אדמדם , אֲדֻמָּה
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به عبری
قرمزی
붉은 기운이 있는 , 발그레함
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به کره ای
قرمزی
kemerahan
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
قرمزی
लालिमा , लाली
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به هندی
قرمزی
roodachtig, roodheid
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به هلندی
قرمزی
rossiccio, rossore
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
قرمزی
rojizo, enrojecimiento
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
قرمزی
червонуватий , почервоніння
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
قرمزی
带红色的 , 红润
تصویری از قرمزی
تصویر قرمزی
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرمطی
تصویر قرمطی
قرامطه، فرقه ای از اسماعیلیه پیرو حمدان بن اشعث، ملقب به قرمط که مدت صد سال در قلمرو خلفای عباسی ایجاد فتنه و آشوب کردند
فرهنگ فارسی عمید
(قَ مَ)
دهی است جزء دهستان کوهپایۀ بخش نوبران شهرستان ساوه در 20 هزارگزی شمال باختری نوبران و 10 هزارگزی راه عمومی. موقع جغرافیایی آن کوهستان سردسیر. سکنه 847 تن. آب آن از چشمه سار. محصولات آن جا غلات، بنشن، بادام، گردو، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی و قالیچه بافی است. راه مالرو و ماشین رو دارد، از طریق آق قلعه میتوان ماشین برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قِ مِ زی یَ)
الحمّی قرمزیه، سرخجه. سرخک. تب قرمزی مرضی است مسری و خطرناک که از میکرب ستربتوکوکس خونی ناشی میشود. انقلاب این مرض در مدت یک هفته به نهایت میرسد و بدن یکپارچه به رنگ قرمز درمی آید که در آن نقطه هائی از قرمزی روشن و کوچک به چشم میخورد و به سبب التهاب درد گوش عارض میگردد. در دوران نقاهت بدن پوست می اندازد. این مرض به وسیلۀ حرف زدن و سرفه کردن به دیگری منتقل میشود. پنی سیلین و برخی داروهای قدیمی برای مبارزه با این بیماری به کار میرود. (الموسوعه العربیه)
لغت نامه دهخدا
بهار عجم و آنندراج بیت زیر را از سیفی شاهد این کلمه آورده اند بدون معنی کردن کلمه، و ظاهراً آوندی است شراب را:
یک ترمزی شراب که خوردم حکیم وار
آمد بجوش بحر دل و در فغان شدم
لغت نامه دهخدا
تصویری از هرمزی
تصویر هرمزی
منسوب به هرمز، منسوب به . رامهرمز، ازمردم رامهرمز
فرهنگ لغت هوشیار
از پیروان قرمط بی دین دربرداشتی نادرست یک تن از قرمطیان پیرو فرقه قرامطه، جمع قرامطه، مخالف مذهب و دین
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ایست ریز دارای قطعاتی خاردار نرینه آن ریزتر از مادینه و دارای پر است و در کیسه ای نرم زندگی می کند. نمونه کامل آن قرمز ملون است. رنگ آن بغایت سرخ و باندازه نخودی مستدیر است. بویی بد و زننده دارد و در برگهای درختان زندگی می کند. چون بحد طیران برسد تخمی کوچکتر از خود می گذارد که برای رنگ کردن ابریشم و پشم بنسبت یک رده بکار می رود دود الصباغین قرمز دانه یا قرمز شراب کش. قرمز دانه ای که در شراب جوشیده کشته شده باشد، یا قرمز گچ کش. قرمز دانه ای که بوسیله گرد گچ کشته شده باشد، ماده ای سرخ رنگ که از کرم مذبور یا از اشیا دیگر تهیه شود و بدان چیزها رنگ کنند. توضیح یکی از رنگهای سه گانه اصلی است. از نوع لاکی آن در قالی های ایران بیش از همه رنگها استفاده می شود و برای تهیه آن از قرمز دانه و قرمز و نوعی کرم که شبیه خاکشیر است و در کناره دریاهای گرمسیر زندگی می کنند و بزرگی آن باندازه یک نخود است استفاده می کنند. یا قرمز معدنی. سنگی معدنی که اصل آتشفشانی دارد و ترکیب آن عبارتست از اکسی سولفور معدنی آنتیموان و آن به صورت سوزنهای قرمز رنگی متبلور می شود وزن مخصوصش بین 5، 4 تا 5، 6 متغیر است. و سختیش نیز بین 1 تا 5 متغیر است. در رنگرزی و نقاشی به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرمطی
تصویر قرمطی
((قَ مَ))
یک تن از قرمطیان، پیرو فرقه قرامطه، مخالف مذهب و دین
فرهنگ فارسی معین