معنی قرمطی - فرهنگ فارسی معین
معنی قرمطی
- قرمطی((قَ مَ))
- یک تن از قرمطیان، پیرو فرقه قرامطه، مخالف مذهب و دین
تصویر قرمطی
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قرمطی
قرمطی
- قرمطی
- قرامطه، فرقه ای از اسماعیلیه پیرو حمدان بن اشعث، ملقب به قرمط که مدت صد سال در قلمرو خلفای عباسی ایجاد فتنه و آشوب کردند
فرهنگ فارسی عمید
قرمطی
- قرمطی
- از پیروان قرمط بی دین دربرداشتی نادرست یک تن از قرمطیان پیرو فرقه قرامطه، جمع قرامطه، مخالف مذهب و دین
فرهنگ لغت هوشیار
قرمطی
- قرمطی
- نسبت است به قرمط. رجوع به قرمط و قرمطیان شود
لغت نامه دهخدا
قرمزی
- قرمزی
- از ریشه سنسکریت قرمزی در فارسی: خیری سوری قرمز بودن سرخی. یا قرمزی روز. شفقی که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح بهم رسد
فرهنگ لغت هوشیار