جدول جو
جدول جو

معنی قرطاول - جستجوی لغت در جدول جو

قرطاول
(قَ طَ)
دهی از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 22 هزارگزی خاور مراغه و 7 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو مراغه به قره آغاج. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل سالم است. سکنۀ آن 497 تن و آب آن از چشمه سارها و محصول آن غلات، چغندر، توتون، نخود و زردآلو و شغل اهالی زراعت. صنایع دستی آنان کرباس بافی و جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قراول
تصویر قراول
سربازی که در جایی برای کشیک و نگهبانی گماشته شود، دیده بان، دیده دار، نگاهبان، دیدبان، دیده ور
پیش قراول: در امور نظامی پیشرو لشکر، سربازی که جلوتر از سایر سربازان به سرزمین دشمن رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
پرنده ای حلال گوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا می شود، نر آن دم دراز و پرهای خوش رنگ و زیبا دارد، مادۀ آن کوچک تر و دمش کوتاه است، در جنگل ها و مزارع به سر می برد، مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست می کند و ده تخم می گذارد و ۲۴ روز روی تخم ها می خوابد تا جوجه هایش از تخم بیرون آیند، تورنگ، چور، تذرو، خروس صحرایی، تدرج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدر اول
تصویر قدر اول
شباهنگ، در علم نجوم ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشن ترین ستاره ها است و در شب های تابستان نمایان می شود
تشتر، تیشتر، ستارۀ صبح، ستارۀ سحر، ستارۀ سحری، کاروان کش، شعرا، شعریٰ، شعرای یمانی، عبور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متطاول
تصویر متطاول
طویل، دراز
فرهنگ فارسی عمید
(قِ لَ)
تنگبار خر. (منتهی الارب). برذعه. (اقرب الموارد). رجوع به قرطله شود
لغت نامه دهخدا
(قِ طَ)
بلای عظیم. داهیه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ وُ)
شحرور است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(قَ وُ)
نگهبانی. محارست. محافظت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
قراطوس به یونانی دروفتیون است. (مخزن الادویه). گویا مؤلف فهرست عبارت ابن بیطار را که ذیل دروقنیون آرد: دیسقودوس فی الرابعه و قراطوس یسمیه العفاین، درک نکرده و نام شخص را بجای نام گیاه آورده و حتی نام گیاه را نیز به دروفتیون تحریف کرده است. ابن البیطار در مفردات خود از قراطوس که جمّاع الادویه و گیاه شناسی قدیم بوده و جالینوس از او نقل و روایت کرده در ذیل کلمه دروقنیون نام برده است. رجوع به کلمه دروقنیون در ابن البیطار و دروقینون در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
نام کتابی از افلاطون. (ابن الندیم). قراطولس با خواص اسماء نام قولی از افلاطون
لغت نامه دهخدا
(قَ)
در شمال چارجوی است. پوست برۀ بخارائی قراکولی معروف است. (الفهرست) : و جغاتای و اوکتای به تماشای صید قوقو به قراکول آمدند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
(قَ رِ اَوْ وَ)
رجوع به قدر شود
لغت نامه دهخدا
(چَ وُ)
یکی از دهستانهای ششگانه بخش شیروان چرداول شهرستان ایلام که حدود آن بشرح زیر است: از طرف شمال و شمال باختر بکوه وردلان، از طرف خاور و جنوب باختر بدهستان خزل. موقعیت طبیعی کوهستانی است، هوای آبادیهائی که در دامنۀ ارتفاعات کوه وردلان واقعند معتدل و آبادیهائی که در طول جاده مالرو چرداول به بیجنوند واقع شده اند گرمسیر است. آب مشروبی دهستان از چشمه و رودخانه تأمین میشود و محصول عمده آن گندم، جو، حبوبات، برنج و لبنیات میباشد. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن سیاه چادر و یکنوع شال سفید جهت لباس مردان است. قسمتی از سکنۀ دهستان در زمستان به گرمسیر نی خزل مرز عراق میروند. مرکز بخش در ده شباب از دهستان چرداول میباشد. این دهستان از 28 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده جمعیت آن در حدود 6500 تن است. قراء مهم دهستان عبارتند از: زنجیر، شاسرابله، کلگه بلند نسار و بدرآباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ وی ی)
شتری که پیوسته ارطاه خورد
لغت نامه دهخدا
(بَ یِ)
نام جزیره ایست در هندوستان که آنجا بانگ درخت آید سخت. (حاشیۀ فرهنگ اسدی). نام جزیره ای است در هندوستان که از یکی از درختان آن جزیره بانگی عظیم و صدایی مهیب می آید و بعضی گویند کوهی است در آن جزیره که شبها از آن کوه صدای طبل و دهل و سنج می آید. (برهان) (آنندراج). ورجوع به نزهه القلوب مقالۀ 3 ص 232 شود:
که خوانند برطایل او رابنام
جزیری همه جای شادی و کام.
عنصری (از لغت نامۀ اسدی)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
از نواحی حلب، سپس از نواحی عمق است که مسلم بن قریش عقیلی امیر شام به دست سلیمان بن قتلمش به سال 478 هجری قمری در اینجا به قتل رسید. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قَ وُ)
پیشرو لشکر. (ناظم الاطباء) ، فوجی که پیشاپیش رود و از سیاهی و نموداری دشمن خبر دهد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) :
در جنگ روبروی رخسار چون فرنگش
خطش سیاه هندو خالی سیه قراول.
محسن تأثیر (از آنندراج).
، دانۀ آهنی که بر لب بندوق باشد، تفنگچی در وقت سر دادن نظر بر آن دارد، و آن را به فارسی مگس گویند. (آنندراج). کلیم در وصف بندوق گوید:
به لب قراول زیباش دلنشین خالی است
که دیده بانش از اوچشم برنمیدارد.
، کسی که سیاهی ببیند، دیده بان، میرشکاری که صید را از دور ببیند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
کواره. (بحر الجواهر) ، کندوی زنبور عسل. (بحر الجواهر: کواره)
لغت نامه دهخدا
(قَ وَ / وُ)
جانوری است سیاه رنگ که پر آن را پادشاهان ایران بر تاج نصب کنند. گویند تذرو است، و آن خروس صحرائی است. (آنندراج). مرغی جنگلی که تذرو و تورنگ نیزگویند. (ناظم الاطباء). تدرج. (المنجد) :
صبامیرساند ز دراج جام
به قرقاول شیشه هر دم سلام.
ملاطغرا (از آنندراج).
میرسد چون نوبهار از صید رنگ عاشقان
بال قرقاول به سر از دستۀ گل میزند.
محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(قَ وُ تَ پِ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 4000 گزی جنوب کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 605 تن است. آب آن از رود خانه دوچای و محصول آن برنج، غلات، حبوبات، تریاک، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان مختصر بافتن پارچۀ ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
پارسی است گرگاول ک تتر تیرنگ (گویش مازندرانی) تورنگ (گویش گیلکی) تورنگ (گویش گیلکی) ترنگ پرنده ایست از راسته ماکیان که جثه ای باندازه مرغ خانگی دارد. جنس نر این پرنده که بنام خروس جنگلی یا خروس کوهی نیز نامیده می شود شباهت کاملی به مرغ خانگی دارد. با این تفاوت که بجای تاج گوشتی برروی سرش دارای پرهای کاکل مانندی است. بعلاوه پرهای دمش نیز از خروس خانگی کمتر است و در عوض تعدادی از این پرها (خصوصا یک زوج از آنها) بسیار طویل می شود و شکل آنها نیز مستقیم است و طول آنها گاهی تا 2 متر هم می رسد پرهای جنس نر رنگ آمیزیی زیباو درخشان دارد و مخلوطی از زرد طلایی و سبز و قهوه یی و دارای جلای فلزی است ولی پرهای جنس ماده تیره تر و درخشندگی کمتری دارد. جنس ماده از نر آن کوچکتر است. خوراک قرقاولان دانه های نباتات و توتها و حشرات مختلف است. جفتگیری آنها معمولا در اوایل بهار صورت می گیرد و جنس ماده برای خود در زمین لانه می سازد و 10 تخم می گذارد و 24 روز روی آنها می خوابد تا جوجه ها از تخم خارج شوند. وطن اصلی قرقاول سواحل بحر خزر است و مخصوصا در مازندران فراوان می باشد ولی به علت شکار بسیار تعداد این پرنده زیبا امروزه کم شده و نسلش بانقراض تهدید می شود تذرو تذرج تدرج ترنگ تورنگ خروس صحرایی خروس کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراول
تصویر قراول
پیشرو لشکر، فوجی که پیشایش رود، نگاهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنبول
تصویر قرنبول
قلتبق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدر اول
تصویر قدر اول
ارزیکم زبانزدی در اختر ماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در اول
تصویر در اول
در اول اولا مقابل در آخر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراطاوخ
تصویر قراطاوخ
سار سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متطاول
تصویر متطاول
گردن دراز، تکبر نماینده مغرور، غارتگر و چپاول کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطبوس
تصویر قرطبوس
پتیاربزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطیون
تصویر قرطیون
ک مشک زمین از گیاهان مشک زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنفول
تصویر قرنفول
تازی گشته منجک از گیاهان از قرنفل درفارسی یونانی تیره میخک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراول
تصویر قراول
((قَ وُ))
نگهبان، دیدبان، پاسدار، مستحفظ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرقاول
تصویر قرقاول
((قَ وُ))
تذرو، خروس کوهی، تورنگ
فرهنگ فارسی معین
پاسدار، جلودار، دیده بان، دیده ور، طلایه، کشیک، گماشته، مستحفظ، نگهبان، یزک، نشانه روی، نشانه گیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تذرو، ترنگ
فرهنگ واژه مترادف متضاد