جدول جو
جدول جو

معنی قرشامه - جستجوی لغت در جدول جو

قرشامه(قِ مَ)
باشه. (منتهی الارب). باشق. (اقرب الموارد) ، جانورکی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
قرشامه
باشه ازمرغان شکاری
تصویری از قرشامه
تصویر قرشامه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرشامه
تصویر آرشامه
(پسرانه)
دارای زور خرس، زور، پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشامه
تصویر ارشامه
(دخترانه)
آرشامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضرغامه
تصویر ضرغامه
(دخترانه)
مؤنث ضرغام، شیر درنده، پهلوان، دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترشابه
تصویر ترشابه
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترشاوه
تصویر ترشاوه
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرنامه
تصویر سرنامه
عنوان و آنچه در بالای نامه نوشته شود، مقدمۀ کتاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرامطه
تصویر قرامطه
فرقه ای از اسماعیلیه پیرو حمدان بن اشعث، ملقب به قرمط که مدت صد سال در قلمرو خلفای عباسی ایجاد فتنه و آشوب کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
چادر، چارقد، روسری زنان، برای مثال دریده ماه پیکر جامه در بر / فکنده لاله گون باشامه بر سر (فخرالدین اسعد - لغتنامه - باشامه)
فرهنگ فارسی عمید
(قُ شِ مَ)
یکی قراشیم. (از منتهی الارب). واحد قراشیم. (ناظم الاطباء). رجوع به قراشیم شود
لغت نامه دهخدا
(قِ مَ)
سطبر تمام خلقت از خرمابن و جز آن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
پوست پارۀ بریدۀ آونگان گذاشته از بینی شتر، نان سوخته ای که در تنور بماند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عیب، کرکرۀ شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنجم سپل شتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
کنۀکلان جثه. قراشم. (منتهی الارب). رجوع به قراشم شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
قشام. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). آنچه بماند بر خوان که به هیچ کار نیاید. (مهذب الاسماء). رجوع به قشام شود
لغت نامه دهخدا
درون گرایان یک تن از قرمطیان پیرو فرقه قرامطه، جمع قرامطه، مخالف مذهب و دین
فرهنگ لغت هوشیار
پیاپی گوی: زن، کورت کوزه گردن باریک راگویند، شش گونه که شترمست برآرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرشمال
تصویر قرشمال
بی حیا، بیشرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردامن
تصویر قردامن
یونانی تازی گشته تخم سپندان (خردل پارسی) تخم سپندان حرف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشعامه
تصویر قشعامه
دام شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلحامه
تصویر قلحامه
کلانسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرباقه
تصویر قرباقه
ترکی غوک از جانوران داروک (گویش مازندرانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنامه
تصویر سرنامه
آنچه که بر سر کتابها نویسند که در فلان محل برسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرشایه
تصویر فرشایه
پارسی تازی گشته فرچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشابه
تصویر ترشابه
سماق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
روسری زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
دیباچه، عنوان، سر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشامه
تصویر قشامه
ته سفره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرشام
تصویر قرشام
کنه شتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشامه
تصویر باشامه
((مِ))
مقنعه، روسری، چارقد، واشام، باشام، واشامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برکامه
تصویر برکامه
((بَ مِ))
علی رغم، برخلاف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
((بَ مِ))
عنوان، دستور کار یک مجلس، خطابه، جشن، آن چه که از رادیو، تلویزیون و سینما پخش می شود، مجموعه کارهایی که به هدف مشخصی ختم شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشانه
تصویر سرشانه
اپل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برنامه
تصویر برنامه
پروژه
فرهنگ واژه فارسی سره