جدول جو
جدول جو

معنی قرتیا - جستجوی لغت در جدول جو

قرتیا
(قَ)
شهری است نزدیک بیت جبرین از نواحی فلسطین از توابع بیت المقدس. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرتی
تصویر قرتی
ویژگی کسی که بیش از حد به ظاهر خود می رسد
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
جمع واژۀ قریه: و کان ذاسطوه... و ثروه... و ممالیک... و القرایا و الاملاک. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 2 ص 53). و اعاد علی ّ سهاماً فی ثلث قرایا بالراذان. (معجم الادباء چ مارگلیوث ص 56)
لغت نامه دهخدا
(قِ بُ)
موضعی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(قَرَتْ تا)
محمد بن خلف بن محمد بن سلیمان بن ایوب نهردیزی. از محدثان بود. وی از ابوشجاع محمد بن فارس و حسن بن احمد بصری روایت کند. (از معجم البلدان). علم حدیث و به ویژه دقت های محدثان در بررسی احادیث، یکی از پایه های اصلی شکل گیری فقه اسلامی است. محدثان با گردآوری و بررسی دقیق احادیث پیامبر اسلام، به فقیهان کمک کردند تا بر اساس روایات صحیح، فتوا صادر کنند. این نقش برجسته محدثان در تاریخ اسلام، به حفظ صحت و اصالت منابع دینی کمک شایانی کرد.
لغت نامه دهخدا
(قَ رَتْ تا)
نسبت است به قرتا. (از معجم البلدان). رجوع به قرتا شود
لغت نامه دهخدا
دهی است به بصره. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
نادرست نویسی غرتی پارسی است مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرتی
تصویر قرتی
((قِ))
جلف، سبک، غرتی
فرهنگ فارسی معین
خودآرا، ژیگولو، بی بندوبار، بی مسلک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سر به هوا لا ابلی آدمی که به حرف کسی گوش ندهد
فرهنگ گویش مازندرانی