- قرایخه
- (گویش گیلکی) ترکی ک کشوری (غیرنظامی)
معنی قرایخه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرای کوچک، خانه اندرونی خلوتخانه، صنودقچه ای که درون صندوق بزرگی بود، قفسی بی ته که مرغان خانگی را در زیر آن نگاهدارند. یا سراچه آدرنگ. دنیا. یا سراچه ضرب. ضرابخانه دار الضرب. یا سراچه گل. دنیا
فرقه ای از اسماعیلیه پیرو حمدان بن اشعث، ملقب به قرمط که مدت صد سال در قلمرو خلفای عباسی ایجاد فتنه و آشوب کردند
سراچه، سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
درون گرایان یک تن از قرمطیان پیرو فرقه قرامطه، جمع قرامطه، مخالف مذهب و دین
قرغرو زن پرچانه: زن
آشکار دزد
انگشتو گونه ای افروشه (حلواء) نوعی حلوای سخت و لزج که آن را مانند قبیطا سازند با مغز و بی مغز و با قیچی آن را باندازه یک گلوله یا بزرگتر برند
جمع قرضاب، شیران بیشه دزدان کاردها، جمع قرضوب، شمشیرهای برنده آفتابه دزدان
قسمی تفنگ کوتاه و سبک
کشک پشت درآدمی، بالای کوه
((قَ یِ یا یَ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث قضایی
قوه قضاییه: یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است
قوه قضاییه: یکی از سه قوه اداره کننده کشور است و آن شامل کلیه دستگاه های دادگستری است
لت پاره
زینت، شکل
دانستن
اجاره
نسیمی که بمشام رسد
سبکی و خواری
وظیفه روان، جیره، مقرری
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
رایع، شگفت آور، زیاد، پربرکت
راست شدن موی بر اندام از لرزه و ترس
قریحه ها، استعدادها، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول چیزها، جمع واژۀ قریحه
استعداد، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول هر چیز
ویژگی هر چیر مستعمل و از کار افتاده، زر و سیم و پول اندک، هر چیز فلزی شکسته و خرده ریزه، ریزههای فلز که هنگام بریدن یا تراشیدن آن می ریزد
نسیم یا بویی که به مشام می رسد، بو، بوی، بوی بد یا بوی خوش
بشنج تری شادابی
موی بر اندام راست شدن قشعریره
سر نیزه، دم شمشیر، مرغ باران
ترسو: زن پوست درخت
ریزه های زر وسیم و جز آن که وقت تراشیدن برافتد
(گویش گیلکی) این واژه که اینک به جای (دوجین) به کارمی رود همان کراسه (دفتر) از ریشه پهلوی است
آرامگاه