جدول جو
جدول جو

معنی قرایت - جستجوی لغت در جدول جو

قرایت
قومی هستند از مغولان. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 17، 20)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قرایی
تصویر قرایی
زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳)، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایت
تصویر سرایت
انتقال مرض از یکی به دیگری، واگیری، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر، اثر کردن چیزی در چیز دیگر، به راه افتادن و سیر کردن در شب، شب رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن چیزی با صدای بلند مثلاً قرائت متن بیانیه به پایان رسید، تاویل، تفسیر از دین، علم به درست خواندن قرآن کریم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراین
تصویر قراین
قرینه ها، علامت ها، نشانه ها، نظیرها، مانندها، جمع واژۀ قرینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برایت
تصویر برایت
التهاب کلیه، مرضی که در اثر التهاب کلیه ها بروز می کند، این اسم از نام ریچارد برایت، پزشک انگلیسی، که در سال ۱۸۲۷ میلادی مطالعاتی دربارۀ این مرض به عمل آورده گرفته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرایح
تصویر قرایح
قریحه ها، استعدادها، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول چیزها، جمع واژۀ قریحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درایت
تصویر درایت
آگاهی داشتن، دانستن، دریافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
خویشی، خویشاوندی، نزدیکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایت
تصویر سرایت
تاثیر و در رفتن و اثر کردن چیزی در چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
خویشاوندی، فامیلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن قرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراین
تصویر قراین
جمع قرینه
فرهنگ لغت هوشیار
طبیعت طبع، ادراک اندر یافت، طبع شعر و نویسندگی: تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم، جمع قرایح (قرائح) قریحه خراشیدن، بقریحه خود فشار آوردن: متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برایت
تصویر برایت
التهاب کلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درایت
تصویر درایت
دریافتن، آگاهی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
((قَ بَ))
نزدیکی، خویشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قراین
تصویر قراین
((قَ یِ))
جمع قرینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرایح
تصویر قرایح
((قَ یِ))
جمع قریحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
((قَ ئَ))
خواندن کتاب و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایت
تصویر سرایت
((سَ یَ))
اثر کردن، اثر، تأثیر، انتقال بیماری به دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درایت
تصویر درایت
((دِ یَ))
دریافت، آگاهی، مزاج، عادت، سرشت، نهاد، دانستن، دریافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرائت
تصویر قرائت
خواندن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
Affinity, Cognation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
affinité, cognation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
समानता , रिश्तेदारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
affiniteit, verwantschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
affinità, parentela
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
Affinität, Kognation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
afinidad, cognación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
спорідненість , родство
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
pokrewieństwo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
близость , родство
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
afinidade, cognato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قرابت
تصویر قرابت
afinitas, hubungan keluarga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی