جمع واژۀ قرمل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
جَمعِ واژۀ قِرْمِل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
خانه زمین کند و گو فراخ درون تنگ دهانه که مردم سرمازده در آن گرم شوند و سرما دفع کنند. (منتهی الارب). حفره واسعهالجوف ضیقهالرأس یستدفی ٔ فیها الصرد من البرد، جای کوماج نهادن. (اقرب الموارد) ، جای تخم کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قرموص و قرماص شود
خانه زمین کند و گو فراخ درون تنگ دهانه که مردم سرمازده در آن گرم شوند و سرما دفع کنند. (منتهی الارب). حفره واسعهالجوف ضیقهالرأس یستدفی ُٔ فیها الصرد من البرد، جای کوماج نهادن. (اقرب الموارد) ، جای تخم کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قرموص و قرماص شود