جدول جو
جدول جو

معنی قرامص - جستجوی لغت در جدول جو

قرامص(قُ مِ)
شیر زبان گز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اللبن القارص. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قراص
تصویر قراص
قرص ها، محکم ها، سخت ها، آسوده ها، راحت ها، گرده نان ها، کلیچه ها، گرده ها، چیزهای گرد، جمع واژۀ قرص
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
جمع واژۀ قرمص. (منتهی الارب). رجوع به قرمص شود، ج قرماص. رجوع به قرماص شود، جمع واژۀ قرموص. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قرموص شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مَ)
پوست پارۀ بریدۀ آونگان گذاشته از بینی شتر، نان سوخته ای که در تنور بماند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، عیب، کرکرۀ شتر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پنجم سپل شتر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ مِ)
جمع واژۀ قرمل. القارص. (اقرب الموارد). شتر دوکوهانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شترکرۀ بختی و شتر دوکوهانه، موی بند زنان. (منتهی الارب). گیسوبند. (مهذب الاسماء). آنچه زنان بر موی خود بندند. رجوع به قرمل شود
لغت نامه دهخدا
(قُ فِ)
سطبر. (منتهی الأرب). ستبر و کلفت. (ناظم الاطباء) ، چست و چابک. (منتهی الأرب) (ناظم الاطباء). جلد ضخم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
بریدن جای بینی ستور. (منتهی الارب) (آنندراج). الموضع الذی یقرم من انف البعیر. (اقرب الموارد) ، پردۀ سرخ بانگار. (منتهی الارب) (آنندراج) ، جامه از پشم رنگین نگارش. (منتهی الارب). بمعنی پردۀ رنگین و منقش نیز نوشته اند. (غیاث اللغات). جامه از ابریشم رنگین نگارین. (آنندراج) ، پردۀ تنک. (منتهی الارب) (آنندراج) (بحر الجواهر). پردۀ باریک و تنک. (غیاث اللغات) ، چادرشب. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(قُرْ را)
بابونه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بابونه و هو نور الاقحوان. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(قُ ضِ بَ)
آبی است در دیار کلاب متعلق به بنی عمرو بن کلاب. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(قِمِ)
خانه زمین کند و گو فراخ درون تنگ دهانه که مردم سرمازده در آن گرم شوند و سرما دفع کنند. (منتهی الارب). حفره واسعهالجوف ضیقهالرأس یستدفی ٔ فیها الصرد من البرد، جای کوماج نهادن. (اقرب الموارد) ، جای تخم کبوتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به قرموص و قرماص شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرافص
تصویر قرافص
چالاک وستیبر: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
زمین کند گرمخانه، لانه کبوتر، کازه شکارگر، کوماچدان تنورکوماچ پزی گرمخانه، کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تیمر از گیاهان، جمع قرمه، کناره ها کناره پاره ها کناره بریده ها پرده نازک تیمر
فرهنگ لغت هوشیار
بابونه از گیاهان، گزنه از گیاهان، لگام تنگ یونانی تازی گشته آلبالو گیلاس بابونه
فرهنگ لغت هوشیار
زمین کند گرمخانه، لانه کبوتر، کازه شکارگر، کوماچدان تنورکوماچ پزی گرمخانه، کازه شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار