- قراغچی
- قرقچی بنگرید به قرقچی مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
معنی قراغچی - جستجوی لغت در جدول جو
- قراغچی ((قُ))
- قراقچی. قرقچی، مأمور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی، قرقچی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خادمی که برای روشن کردن چراغ معین است
مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
نوکر یا خدمتگزاری که در خانه یا جای دیگر مامور روشن کردن چراغ ها باشد، مامور شهرداری که هنگام غروب چراغ های نفتی کوچه ها و خیابان ها را روشن می کرد
ترکی ک کولی لوری
قاصدان پیکان
ترکی پا دار بخشی است در کردستان ترکی آبدار، خوانسالار، آشپز
قرق کننده، کسی که مامور ممانعت از ورود دیگران به جایی است
قراقوش بنگرید به قراقوش قراسنقر را گویند که عبارت از سنقر سیاه رنگ با نوک خمیده قوی و پنجه های یا قدرت است
قره آغاج بنگرید به قره آغاج قراغاج
منسوب به قرابت مربوط و متعلق به خویشاوندی
از مردم مراغه، مراغه ای
دروایی (فضائی)
ترکی دروازه بان در بان حاجب دربان بواب
بنگرید به قاپوچی
قرآن را بقرائت خواندن پول معادل بیست شاهی، پول سیاه
درزی، گوشتفروش، پیشه ور، نای زن، شهرباش (دربخشی از مازندران) مزیر کارگر مزدبگیر کشاورزی (گویش مازندرانی)
قبای کوچک جامه کوچک برای اطفال، نوعی کلاه که برای دفع سرما بر سر گذارند کلاه زمستانی
منسوب به قرلغ
ترکی بازدار پاسدار مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
قرقی بنگرید به قرقی پرنده ایست شکاری از دسته بازها که جثه اش از باز معمولی (قوش) کوچکتر است و پرهای پشتش قهوه یی و پرهای شکمش روشن و مایل بخاکستری است و رنگ پرهای دمش متناوبا قهوه یی روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شکاری ناشناخته شده که در سراسر کره زمین زندگی می کنند. قرقی با وجود کوچکی جثه بسیار تیزپر و چابک است. چون مرتبا بجوجه دیگر پرندگان یا تخم آنها حمله می کنند و همچنین آفت پرندگان کوچک از قبیل گنجشک و کبوتر است جزو پرندگان مضر و زیان آور محسوب می شود و بهمین جهت بمنظور حفظ نسل پرندگان مفید این پرنده را شکار می کنند
قرائت قرآن قرآن خوانی
از شهرهای پاکستان
منسوب به مراغه از مدرم مراغه اهل مراغه: و سره گفته است آن مراغی که گفته است: ماهر دو مراغی بچه ایم ای مهتر، باشد ز خری در من و تو هرد واثر... . (مرزبان نامه)
زهد ورزیدن، برای مثال فتادم در میان دردنوشان / نهادم زهد و قرایی به در باز (عطار۵ - ۳۳۳) ، ای برآورده سر کبر از گریبان نفاق / نه به رعناییت یار و نه به قرایی قرین (سنائی۲ - ۲۸۳)
پارچه ای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند، بافته ای از مروارید با دنبالۀ پارچه ای دراز که بر روی سر قرار می گرفته و گیس ها را می پوشانید، روسری، گیسو پوش
بانگ کننده
مغولی قراق قرق بنگرید به قرق مامور قرق و خلوت ساختن راه یا محلی قرقچی
ترکی زینه دار، زینه پوش (زینه جنگ افزار) رئیس جبه خانه، جبه پوش سلاحدار مسلح