ثمر درختی است به قدر فلفلی و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب بدان و شاید نوعی از آن باشد و اشتباه کرده کسی که آن را از زغال دانسته زیرا که زغال اسم فارسی قرانیا است به نون قبل از یاء مثناه تحتانیه. (مخزن الادویه). رجوع به قراقاط شود
ثمر درختی است به قدر فلفلی و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب بدان و شاید نوعی از آن باشد و اشتباه کرده کسی که آن را از زغال دانسته زیرا که زغال اسم فارسی قرانیا است به نون قبل از یاء مثناه تحتانیه. (مخزن الادویه). رجوع به قراقاط شود
ابن سیورغتمش بن شاهرخ یکی از افراد خاندان تیموریان است که به سال 843 هجری قمری بر کابل و قندهار حکومت داشته است. (معجم الانساب چ زامباور ج 2 ص 403) نام یکی از بنی اعمام چنگیز و جد امیرتیمور. (ناظم الاطباء)
ابن سیورغتمش بن شاهرخ یکی از افراد خاندان تیموریان است که به سال 843 هجری قمری بر کابل و قندهار حکومت داشته است. (معجم الانساب چ زامباور ج 2 ص 403) نام یکی از بنی اعمام چنگیز و جد امیرتیمور. (ناظم الاطباء)
یکی از بزرگترین کوههای آذربایجان است و در رشته ای قرار داردکه از منتهی الیه شمال شرقی آذربایجان شروع شده و به سواحل جنوبی بحر خزر امتداد مییابد. ارتفاعات کوههای این رشته اغلب 4000 متر و قلل آن همه جا دارای برفهای دائمی است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 24)
یکی از بزرگترین کوههای آذربایجان است و در رشته ای قرار داردکه از منتهی الیه شمال شرقی آذربایجان شروع شده و به سواحل جنوبی بحر خزر امتداد مییابد. ارتفاعات کوههای این رشته اغلب 4000 متر و قلل آن همه جا دارای برفهای دائمی است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 24)
ابن نوره. نخستین کس از حکمرانان خاندان قرامانیان است که حوالی سال 654 ه. ق. به حکومت رسید و به سال 678 وفات یافت. (معجم الانساب زامباور ج 2 ص 236). رجوع به قرامانیان شود
ابن نوره. نخستین کس از حکمرانان خاندان قرامانیان است که حوالی سال 654 هَ. ق. به حکومت رسید و به سال 678 وفات یافت. (معجم الانساب زامباور ج 2 ص 236). رجوع به قرامانیان شود
ابن منسک. منسک را مغولان دیب باقوخان خوانند وی جد مغولان و از فرزندان یافث بن نوح است. قراخان را پسری بود اغور نام که موحد شد و پادشاهی آن قوم او را مسلم گردید و در نسل او پادشاهی تا یک قرن دوام یافت. (تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص 562) نام پادشاه هند است و با اسکندر معاصر بوده. (برهان) (آنندراج). نام پادشاه هندوستان معاصر با اسکندر مقدونیائی. (ناظم الاطباء) ابن مغول خان که پس از مرگ پدر در مملکت ترکستان به سلطنت رسید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6 و 7) نام یکی از مبارزان افراسیاب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
ابن منسک. منسک را مغولان دیب باقوخان خوانند وی جد مغولان و از فرزندان یافث بن نوح است. قراخان را پسری بود اغور نام که موحد شد و پادشاهی آن قوم او را مسلم گردید و در نسل او پادشاهی تا یک قرن دوام یافت. (تاریخ گزیده چ امیرکبیر ص 562) نام پادشاه هند است و با اسکندر معاصر بوده. (برهان) (آنندراج). نام پادشاه هندوستان معاصر با اسکندر مقدونیائی. (ناظم الاطباء) ابن مغول خان که پس از مرگ پدر در مملکت ترکستان به سلطنت رسید. (تاریخ حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 6 و 7) نام یکی از مبارزان افراسیاب. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
قراطوس به یونانی دروفتیون است. (مخزن الادویه). گویا مؤلف فهرست عبارت ابن بیطار را که ذیل دروقنیون آرد: دیسقودوس فی الرابعه و قراطوس یسمیه العفاین، درک نکرده و نام شخص را بجای نام گیاه آورده و حتی نام گیاه را نیز به دروفتیون تحریف کرده است. ابن البیطار در مفردات خود از قراطوس که جمّاع الادویه و گیاه شناسی قدیم بوده و جالینوس از او نقل و روایت کرده در ذیل کلمه دروقنیون نام برده است. رجوع به کلمه دروقنیون در ابن البیطار و دروقینون در همین لغت نامه شود
قراطوس به یونانی دروفتیون است. (مخزن الادویه). گویا مؤلف فهرست عبارت ابن بیطار را که ذیل دروقنیون آرد: دیسقودوس فی الرابعه و قراطوس یسمیه العفاین، درک نکرده و نام شخص را بجای نام گیاه آورده و حتی نام گیاه را نیز به دروفتیون تحریف کرده است. ابن البیطار در مفردات خود از قراطوس که جَمّاع الادویه و گیاه شناسی قدیم بوده و جالینوس از او نقل و روایت کرده در ذیل کلمه دروقنیون نام برده است. رجوع به کلمه دروقنیون در ابن البیطار و دروقینون در همین لغت نامه شود
یا قراطاط. اسم ثمر درختی است بقدر فلفل و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب به آن و ظاهراً نوعی از او باشد و بغدادی اشتباه نموده و آن را ازقال دانسته است و ازقال اسم فارسی قرانیا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قراطاط شود
یا قراطاط. اسم ثمر درختی است بقدر فلفل و در ترشی شبیه به زرشک و در افعال قریب به آن و ظاهراً نوعی از او باشد و بغدادی اشتباه نموده و آن را ازقال دانسته است و ازقال اسم فارسی قرانیا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قراطاط شود
جج قرن، که مدت سی سال باشد، چه قرانات جمع قران است و قران به کسر، جمع قرن، چون بحار جمع بحر است. (غیاث اللغات) ، جمع واژۀ قران. رجوع به قران شود، علم قرانات، علمی است که بحث میکند از احکام جاریۀ در این عالم بسبب قران همه سیاره یا بعض آن در درجۀ واحد از برج معین. رجوع به قران و مقارنه شود
جج ِ قرن، که مدت سی سال باشد، چه قرانات جمع قران است و قران به کسر، جمع قرن، چون بحار جمع بحر است. (غیاث اللغات) ، جَمعِ واژۀ قران. رجوع به قران شود، علم قرانات، علمی است که بحث میکند از احکام جاریۀ در این عالم بسبب قران همه سیاره یا بعض آن در درجۀ واحد از برج معین. رجوع به قران و مقارنه شود