شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلند باشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد: فسیله به رادد همی داشتی شب و روز در دشت نگذاشتی. اما ظاهراً مصحف راود باشد. و در فهرست شاهنامۀ ولف نیز راود (و) ضبط شده است با یک شاهد. هر چند شاهد فوق در چاپ بروخیم نیست. اما در شعر ذیل از عمعق نیز رادد است: ز رادد برادد ز وادی بوادی ز صحرا بصحرا ز کشور بکشور. عمعق بخاری. رجوع به راود شود
شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلند باشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد: فسیله به رادد همی داشتی شب و روز در دشت نگذاشتی. اما ظاهراً مصحف راود باشد. و در فهرست شاهنامۀ ولف نیز راود (وَ) ضبط شده است با یک شاهد. هر چند شاهد فوق در چاپ بروخیم نیست. اما در شعر ذیل از عمعق نیز رادد است: ز رادد برادد ز وادی بوادی ز صحرا بصحرا ز کشور بکشور. عمعق بخاری. رجوع به راود شود