جدول جو
جدول جو

معنی قرادد - جستجوی لغت در جدول جو

قرادد
(قَ دِ)
جمع واژۀ قردد. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قردد شود
لغت نامه دهخدا
قرادد
(قَ دَ بَ)
قریه ای است از قرای یمن. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قراد
تصویر قراد
حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد، کنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قراد
تصویر قراد
نگه دارنده و تربیت کنندۀ بوزینه
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
جمع واژۀ قردد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به قردد شود، جمع واژۀ قردیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قردیده شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
سر پستان، سر سوراخ نرۀ اسب، کنه. ج، قردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَرْ را)
نگاهدارندۀ کپی و میمون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ دَ)
کوهی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دُ)
شعوری این کلمه را بهمین صورت نقل کرده است بمعنی زمین چمنزاری که پست و بلند باشد، و شعر ذیل را از فردوسی شاهد آرد:
فسیله به رادد همی داشتی
شب و روز در دشت نگذاشتی.
اما ظاهراً مصحف راود باشد. و در فهرست شاهنامۀ ولف نیز راود (و) ضبط شده است با یک شاهد. هر چند شاهد فوق در چاپ بروخیم نیست. اما در شعر ذیل از عمعق نیز رادد است:
ز رادد برادد ز وادی بوادی
ز صحرا بصحرا ز کشور بکشور.
عمعق بخاری.
رجوع به راود شود
لغت نامه دهخدا
کنه، سرپستان انتردار کپی دار حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه، جمع قردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قردد
تصویر قردد
پشته ناهموار، تیزی سرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراد
تصویر قراد
((قُ))
کنه، جمع قردان
فرهنگ فارسی معین