معنی قراد
- قراد((قُ))
- کنه، جمع قردان
واژههای مرتبط با قراد
قراد
- قراد
- حشرۀ ریزی که به بدن انسان و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد، کَنِه
قراد
- قراد
- نگه دارنده و تربیت کنندۀ بوزینه
قراد
- قراد
- کنه، سرپستان انتردار کپی دار حشره ای ریز که ببدن حیوانات چسبد و خون آنها را بمکد کنه، جمع قردان
قراد
- قراد
- سر پستان، سر سوراخ نرۀ اسب، کنه. ج، قِردان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
قراد
- قراد
- نگاهدارندۀ کپی و میمون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
خراد
- خراد
- نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله دلاوری ایرانی در زمان نوذر پادشاه پیشدادی
قرار
- قرار
- پیمان، نهش، هال، دیدار
آراد
- آراد
- آراج، نام فرشته ای، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم می دانند
قباد
- قباد
- سرور، گرامی، شاه محبوب، پدر کیکاوس از پادشاهان کیانی، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام پسر کاوه آهنگر
