جدول جو
جدول جو

معنی قراداغ - جستجوی لغت در جدول جو

قراداغ
(قَ)
کوه سیاه و قراطاق به طاء مهمله نیز آمده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
قراداغ
ترکی سیاکوه
تصویری از قراداغ
تصویر قراداغ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قندداغ
تصویر قندداغ
آب جوش که در آن قند حل کنند
فرهنگ فارسی عمید
تعهدی معملاً کتبی که بر اساس آن دو یا چند شخص حقیقی یا حقوقی وظایف و حقوقی نسبت به هم در نظر می گیرند، عهدنامه، پیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرادار
تصویر سرادار
نگهبان سرا، دربان
فرهنگ فارسی عمید
نام قریه ای بزرگ از ناحیۀ خوار ری
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قریه ای بخوار، جنوب غربی سمنان
لغت نامه دهخدا
نام کوهی بخراسان در جنوب رود اترک، نام چند قله و کوه در آسیای صغیر، نام خرّه ای از ولایت قونیه
لغت نامه دهخدا
(شِ)
در گل تنک افتادن، تکبر آوردن. (منتهی الارب) ، بزرگ شدن، پناه جستن. (منتهی الارب) ، بازداشت خواستن. (منتهی الارب). بازداشتن خواستن، دعاء. (تاج المصادر بیهقی). دعا کردن بر چیزی یا عام است. (منتهی الارب) ، تکبیر کردن. (تاج المصادر بیهقی). تکبیر گفتن، نقش گرفتن. صورت پذیر شدن (صفحه). صورت بسته شدن در چیزی. نقش بستن. (غیاث اللغات) ، ارتسام فی اللغه الامتثال. و استعمله المنطقیون بمعنی الانطباع و الانتقاش. و هذاالتصویر المعقول بالمحسوس. کذا ذکر المولوی عبدالحکیم فی حاشیه شرح الشمسیه. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(خَ اُ)
خری که در چاپارخانه از برای حمل چاپار نگاهدارند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قُ ؟)
دهی است از دهستان پیشخور، بخش رزن شهرستان همدان. واقع در 36000 گزی جنوب خاوری قصبۀ رزن کنار راه مالرو قلقل آباد به ده دوان. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 148 تن میباشد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
یکی از بزرگترین کوههای آذربایجان است و در رشته ای قرار داردکه از منتهی الیه شمال شرقی آذربایجان شروع شده و به سواحل جنوبی بحر خزر امتداد مییابد. ارتفاعات کوههای این رشته اغلب 4000 متر و قلل آن همه جا دارای برفهای دائمی است. (جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 24)
لغت نامه دهخدا
(قَ بُ قَ)
شهری است در حد شرقی ایران. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرابات
تصویر قرابات
جمع قرابه، از ریشه پارسی کراوه ها
فرهنگ لغت هوشیار
در برخی واژه نامه ها واردات را رمن وارده دانسته اند وارده خود رمن وارد و مادینه آنست و در تازی واردات به گونه ای رمن (به صیغه جمع) به کار می رود رسیده ها کالاها رسیده، مرز باژها (حقوق گمرکی)، در آمد ها ی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مراده، آرزوها خواست ها جمع مراده، جمع مراد آرزوها مقصودها: و از شهاب الدین مسعود شنیدم... که هنوز اوهار مرادات در چمن سلطنت از اکمام تخمی تمام بیرون نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قفادار
تصویر قفادار
پشتیبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قره داغ
تصویر قره داغ
ترکی سیاکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرضدار
تصویر قرضدار
آنکه بدیگری بدهکار است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرا باغ
تصویر قرا باغ
قره باغ سیا باغ نام جایی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرابغا
تصویر قرابغا
ترکی سنگ انداز جنگی منجنیقی که در جنگ بکار می بردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراثاء
تصویر قراثاء
قراثا در فارسی فرخرما خرمای درشت و کشیده بهترین قسم خرماست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبادان
تصویر قبادان
کواتان کوادان نام شهری در خراسان بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرارات
تصویر قرارات
خوراک سپاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرارداد
تصویر قرارداد
دارای پایداری، تعیین شده، قول، پیمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراطاط
تصویر قراطاط
ترکی قره طاط بنگرید به قره طاط قره طاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراطاق
تصویر قراطاق
ترکی سیاکوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراغاج
تصویر قراغاج
قره آغاج بنگرید به قره آغاج قراغاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراقاط
تصویر قراقاط
ترکی سیاه اخته از گیاهان، خسرودارو از گیاهان قره قاط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قراقلاغ
تصویر قراقلاغ
ترکی سیاه گوش از جانوران، پروانک سیاه گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرانات
تصویر قرانات
جمع قرن، سده ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرادار
تصویر سرادار
خدمتکار بیمارستان، خادم منازل و موسسات، سرایدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرادیات
تصویر قرادیات
تیره کنه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرارداد
تصویر قرارداد
پیمان، عهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرارداد
تصویر قرارداد
پیمان نامه، پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره